100 متن کوتاه نگران ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن نگران برای اینستاگرام و بیو واتساپ
اگر بدانید مردم هزاران بار بیشتر
به یک سردرد معمولی خود اهمیت میدهند
تا به خبر مرگ من و شما ......
دیگر نگران نخواهید شد
که دربارهی شما چه فکری میکنند !
با کسی باش که اگه کل دنیا گفتن دوستت نداره تو به حسش شک نکنی نه اینکه هر ثانیه نگران این باشی که به کسی علاقمند نشه
عصر پنجشنبه که می شود
کمی بیشتر هوایم را داشته باش
بیشتر نگرانم باش
بیشتر بگو دوستت دارم ...
عصر پنجشنبه دلش نازک است
زود می گیرد …
فقط یک هنر را باید یاد بگیری
و آن هم تحمل است / تحمل
-تحمل چی؟
نگران آن نباش/ موضوع کم نمی آوری...
همیشه تعجب میکنم ، ما خودمان را بیشتر از افراد دیگر دوست داریم پس چرا بیشتر نگران نظرات آنها هستیم تا خودمان ؟!
ننه : فقط یک هنر را باید یاد بگیری
و آن هم تحمل است ، تحمل !
مریم : تحملِ چی ننه ؟
ننه : نگران آن نباش ؛
موضوع کم نمیآوری !
اگر بدانید مردم هزار بار بیشتر به بک سردردِ معمولىِ خود اهمیت مىدهند تا به خبر مرگ من و شما ، دیگر نگران نخواهید شد که درباره شما چه فکرى مىکنند !
وقتی دلواپسِ اجاره خانه و صورت حسابِ قصاب هستی ، دیگر نگرانیِ چندانی برای آزادی نخواهی داشت !
ای بنده ی من
با وجود من چرا غمگین و نگرانی!؟
حتی اگر طناب طاقتت
به باریکترین رشته ی ممکن رسید
نترس ، من هستم
ڪسۍ ڪه دوست داره..
همیشه نڪَرانته ...
به خاطر همیݩ...
بیشتر از اینڪه بڪَه دوست دارم...
میڪَه مواظب خودت باش...️
️️️
ای که چون داغ دل خود نگران می آیی
یا که چون غمزده با درد نهان می آیی
بازگو پاسخ این پرسش هر روزه ی من
که چرا بلبل من وقت خزان می آیی ؟
.
نهان شده در نیمه ی تاریک خیال
دودو می زنند
دیده هایی نگران
به دنبال رد پایی شاید
در کهنه قبری نو شکافته
و انفجار اشک
از حدقه ی پریشانی ها
می خراشاند گستره ی پیش رو
نگرانم جانا
این روزها پاییز را
چگونه نفس می کشی ؟!
وقتی از هزاران عابری که
از کنارت می گذرند
یکی من نیستم
گفته بودی :
نفست
به نفس های من بند است !!!
تلخ ترین لحظه آن جا بود که لبهٔ پرتگاه ایستادیم اما کسی نگرانمان نشد ...
شاید انقدر ساکت ماندیم که فراموشمان کردند ..!
وقتایی که پیشم نیستی پریشون ونگرونم/دوس دارم دقیقه هام رو کنار تو بگذرونم
یڪ عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا ڪہ درے هست مرا بال و پرے نیست
حالا ڪہ مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثرے نیست
بگذار ڪہ درها همگے بستہ بماند
وقتے ڪہ نگاهے نگران پشت درے نیست…
یلدای مبارک...
نگرانم
نگران خودم ؛
مبادا در هجوم برف خاطراتت
جوجه گنجشک دلم یخ بزند
در این خیابانهای دلگیر...
در این زخم های پیاپی...
در این تکرار نبودن ها...
در این یخبندان تنهایی...
تنها رفیق من نگرانم که روزگار
از من تو را بگیرد و تنهاترم کند
دکتر علی دینی پور (ایلیا)
گاهی دلم شور می زند
باران که می زند نگران چشم های توام که بارانی شده
و من چقدر بیشتر از همه
زیر بارانی که تو می باری خیس می شوم...