پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دوباره ساعت خانه به وقت بیداری تمام ثانیه هایش قشنگ وتکراری دوباره وقت سحروقت ربنای عشقچه خوب میشود اکنون نماز بگذاریاعظم کلیابی بانوی کاشانی...
باز امشب دل به یادت بی قراری می کندجای دل غم در درونم دل سواری می کنددل خیال روی تو لحظه به لحظه می کندگر چه عقل از این خطا احساس خواری می کندکودک دل میتپد با خواهشی از هر طپشتا ساعت دیدار تو لحظه شماری می کند داغ دل از بی پناهی گریه ها از بی کسی ستآنچه گرم است اشک چشم از گونه جاری می کندهر نفس مستم از آن عطر نفس هایت هنوزاز هوای یاد توست دل پایداری میکندربنا ای خالق ماه آتنا آن ماه آمینکفر نباشد ربنا هم بی اعتبار...
برای مادرم که هر سحرگاه ناله ی آب در سماورش و ربنایش در نماز صبح بیدار باش من بود-راه کوتاه سفر طولانی -دفتر نخست- مسیح طالبیان...
ربنا که می گوییماه حلول می کندپرنده خاموشگوش به هوش می شودهر واژه کهحنجره می خوانددَم به عطش می نوشدروحِ تشنهافطار می کندپر پرواز می گیرد جانای صدایتشبیه آب روانتوتنها توربنا بخوان......
در چشم های توهزار شجریان...ربنا میخواند !!!...
روزه ام با ربنای دیده ات وا می شود العجب از آن همه ذکری که در چشمان توست ️️️...
امشب بگو که ای خدا شرمندتم شرمندتموا کن به روی من درو؛ من هر چی باشم بندتمیا ربنا یا ربنا…من چی بگم وقتی خودت، داری میبینی حالموامشب بیا و پاره کن؛ پرونده ی اعمالمو!گریه دوای دردمه! از من نگیر این مرهمو…خیلی خجالت میکشم؛ از بس شکستم توبموگفتی بیا من اومدم؛ دیدی چطور زانو زدم؟با صد امید و آرزو؛ خونت رو امشب در زدمیا ربنا یا ربنا… اغفر لنا اغفر لنا.....
ربنای دستانم را، به دست دعا، گرفته ای!و من حاجتم را به وقت افطار، با عشق تو، گشودم تا بند بند جانم، تو را کنار محراب خدا، صدا بزند ......
ای شهسوار عاشق ققنوس سان ما وی بلبل نغمه سرای خوش بیان مابا ربنای تو همه رفتیم تا فلک !بر تر ز لحن تو نیامد در زمان ما...
تو که آهسته میخوانی قنوت گریه هایت رامیان ربنای سبز دستانت دعایم کن …...