آن سوِیِ گیسوانِ تو
کنار سرخیِ لبهایت
خدا نشسته
و
لبخند می زند....
دست بکار شد
معمار بی کسی
ویرانی
به نیمه ی دیگرم
رخنه کرد
علی مولایی...
با خودکارِ مشکی
تُخمِ اندیشه یِ سبز می کارم
در بطنِ سپید کاغذ ....
در بسترِ مرگ سرود:
بهترین سرود
- هنوز هم -
همان ناسُروده هاست....