شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد...
تن عریان درخت یا تن عریان زمین پاییز مامور است و معذور...
ولنتاین یعنی بیاد بیاوری دوباره دوست داشتنم را؛همین که دوستت دارمهمین ک دوستم داری و تفسیر میکنم تورا به وضوح در کنار هر لبخند،ولنتاین یعنی آغوشت که مملو میشود ازتب لرزه و تبسم وتنفس!چه عریان!چه پر طمطراق!چه پرهیاهو!باران کریمی آرپناهی....
هر پاییزی که می آیدعریان می شومجسمم با باران شسته می شودجوری عاشقم که با هر نگاهتگسترده می شوم...
آه محبوبِ مغرورِ منبر تابستانِ آغوشم بیاویزبر شعله های این عشقبر اتفاقی که چنین بی بهانه در نگاهم رخ می دهدبر تکلمِ ساده ی من از احساسمبر صداقتِ واژه هابر زایشِ گل و شکوفه و بهاربر دست هایی که رازِ قلبم را چنین عریان می نویسندبر شانه های بی دریغِ من ، بیاویز...
باد می رقصاند ساقه های سبز عریان راکنده ای افتاده با برگهای زردخوشه های پسته بر دستان برگناگهان طوفان رسیدساقه های سبز عریان خم شدندگاه می ریخت میوه های آن درختخسته از طو فان دردزندگی گاه شیرین گاه تلخاری اینچنین است رسم روزگار....
تو را زیر باران باید بوسید. تا عریان لبهایت چنان تب ڪندڪه بوسه هایت دل بسپارند بهپاشویه ڪردن نبض تند احساسم!...
راین ِ گوشه کنار راین/بوی ِچمخاله می دهد/بوی نای وماهی سیم وزهم ماهی.اب ارام بود/کف سرد بود/روی انگوشتان دست من.قایق ها هندوانه بار زده اند/ پاروها اب شیرین را می برند.زیر سایه بید مجنون/صدای گیتار دخترک/ به زخمم نمک می پاشد- مرا می برد تا قلم گوده/دکه ی حسن سبیل/باد عریان است/ بادبان قایق برافراشته است/پاسی از شب گذشته است/نیزار مست و پاتیل.در انتظار /نشسته ام روی بلندی کنار رود/ انبوه یاد ها/از همان کوچه بازار می گذرد/که/ اورهان ولی...
چه کسی میگوید که گرانی شده است ؟تن عریان ارزان !آبرو قیمت یک تکهی نان !و چه تخفیف بزرگی خورده است ؛قیمت هر انسان !...
از هجوم عطرتخیالم رهایی نداردکه هر لحظه تو رااز هر جای شهربه اتاقم می کشمبه گل های پیراهنت پیله می کنمتا پروانه ات باشماز اینجای شعر دیگردر حال خودم نیستموقتی به لبان شیرینت فکر می کنمضربان های قلبم محکم تر می کوبدمست می شوموقتی از باغ عریان تنت می نویسمموهایت می پیچد دور دستانمو قلمم را زمین می اندازدببین من راچگونه گرفتار کرده ایکه از این فاصلهدچار باور شده ام...
چه کسی میگوید:که گرانی شده است!دوره ی ارزانیست!دل ربودن ارزان!دل شکستن ارزان!دوستی ارزان است!دشمنی ها ارزان!چه شرافت ارزان!تن عریان ارزان!آبرو قیمت یک تکه نان...ودروغ ازهمه چیز ارزانتر....قیمت عشق چقدر کم شده است!کمترازآب روان!وچه تخفیف بزرگی خوردهقیمت هر انسان......
چه کسی می داندمعشوقه ی درخت ها کیستکه هر پاییزاینچنینبرای هم آغوشی اشعریان می شوند؟!...