متن بهار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بهار
می تکاند در باد
پیراهن گلدارش را
بی بهار
ای صدایت بهشتی ترین موسیقی همیشه!
ای نگاهت بوسه گاه کلماتم!
این دست ها
چه معصومانه می مکند گرمای عشق را از دستانت!
و چه کودکانه
در آغوشت به خواب رفته این مرد،
که طعم ملیح خنده هایت
در وسعت جهانش
به جریان انداخته ترنم خشکیده ی رود را!
حافظه...
منتظر بهار بودم
تا سراغت را بگیرم!
تا بهانه ای داشته باشم
برای سلامی دوباره ...
خواستم بدانی
بودنت برایم زندگیست!
رعنا ابراهیمی فرد
کمی لبخند بزن
امسال بهار قول داده
خوب باشد
قول داده تمام اندوه ها را
از خیابان ها جمع کند
از خانه ها
از کوی و برزن های خاک خورده!
کمی لبخند بزن ...
رعنا ابراهیمی فرد
چشمان یار..
بهارست و بهارست و بهارست
چه زیبا آتشین چشم نگارست
به هر سو بنگری سرسبزی و عشق
به گلها بنگری چشمان یارست
کاش وقتی تنها روی نیمکت خیس پارک نشسته ام گلی برایم بیاوری
تنها یک شاخه
تا همه بدانند با یک گل هم بهار می شود
بهارم
باغبان باور
ندارد
آریا ابراهیمی
ای بغض فروخورده ی کلمات !
بگو چقدر مانده تا برسم
به دست های یقین؟!
وقتی پای بهار
به سطر تردید باز شده است
مریم گمار
آرزو دارم که مرگ ام را ببینیم
بر مزارم دسته های گل بچینیم
آرزو دارم ببینم پر گشودم
شعر آخر را همین امشب سرودم
جای اینکه زندگی را غم بگیرد
آرزو دارم عجل جان ام بگیرد
خط تاریکی کشیدی بر جهانم
عاشقم کردی و رفتی از کنارم
جای اینکه عاشق...
شیرازِ چشمانِ تو را دوست دارم
و حافظ دستانت که عطرِ نارنجِ مشت هایم را می شناسد،
و شرابِ لبخند تو،
که مِی ریز است
تفألی بزن،
بخوان آن غزل شورانگیز را
لب به بهار گشوده دلم
تابِ بنفشه می دهد
طرهٔ مشک سای تو...
ارس آرامی
ای که چون آفتاب
هر صبح
می تابی از پنجره آرزوهایم
بر باغ خزان زده ی دل بی قرارم
بیا
و چون بهار باش
تا با آمدنت
شکوفه بزند
بر سرشاخه های تنهایی
لبخند بودنت
بهار زیباست ..
بهار را دوست می دارم ...
بهار خبر از آمدن مهمان است ...
بهار خط پایان بر زمستان است ...
بهار تب زمستانی ست که یخ بسته بود ...
بغضی است رسوب کرده در یخی که آب شده است...
که من بغض رسوب کرده را در آب...
ای یاس در هم تنیده ؛
ظرافت لبخندی در عبور!
به دیدنم بیا!
صدا بزن مرا
که در ادامه ات نشسته
هزار ناگهان تازه
مریم گمار
دوبیتی (شماره ۲)
💠۱
دل و دین می برد طرز نگاهت
دو چشم فتته مژگان سیاهت
بهارم را مهیا کن دوباره
به مهر و لطف و عشق رو براهت
♤♤♤
💠۲
بهار آمد، سر یاری نداری؟
به کار عاشقان کاری نداری؟
به تیر غمزه ای، سحر و فسونی
هوای مردم...
بگذارپوست بیندازد گونه ی درخت !
در این فصل بی سایه
ومن برگردم به بند ناف
به برگ های بهار
که لب های این قرن به لکنت افتاده
مریم گمار