تمام سهم من از جاده پیچیدن به خیال توست
خوابم میاد، ولی نمیرم سمت تخت خواب! اون لعنتی یه تله است… توش از خواب خبری نیست… فقط فکر و خیاله که انتظار آدمو میکشه.
بہ اندازهٔ یڪ شب خوابِ راحت و یڪ روز خیالِ راحت در آغوشم بگیر خدایا…
بگو خیال تو شب ها کمی به رحم آید قسم به جان عزیزت هنوز بیدارم
کمتر زنی را دیده ام که هنگام عبور از خیابان دست مردی را نگرفته باشد حتی در خیالش...
دوست داشتنِ تو در من اینگونه است که هر بار سعی کرده ام فراموست کنم، بیشتر حواسم جمعِ تو شده... بیشتر عکسهایت را تماشا کرده ام... بیشتر در خیالم با تو زندگی کرده ام... از عهده یِ هر کاری برمیایم جز دوست نداشتنِ تو... سر کردن بدونِ خیالِ تو... نفس...
دیر آمدی عزیز! من عاشق خیال تو شده ام...
*خیال* از در بیرون می کندم می آیم پنجره باز بود
مجال خواب نمی باشدم ز دست خیال
پیراهنم بوی تورا میدهد ازبس که خیالت را شبهادرآغوش دارم.
هر شب منم و خیال جانان
باز باد موهای تو را آشفته کرد و من غرق تماشای خیال انگیز ترین تصویر جهانم
هزار و یک شب خیال بافتم از تویی که یک شب نداشتمت!
و منی که هنوز زنده ام مرده ای که زندگی می کند خنده دار است خنده دارتر از لحظه ای که خیال کردم دوستم داری
همین که تو هر صبح در خیال منی حال هر روز من خوب است
کسی که خیالتو پر کنه اما دنیا تو نه ترسناکترین آدم زندگی میشه...
هر شب ... از سقف خیالم تو می چکی و این عاشقانه ترین بارش دنیاست
خاطره یعنی؛ لبخند من درخیال تو…
می روم سوی خیال تن به صخره می کوبانم! از تنم... هزار لاله می روید.
به هر دری که میزنم شب است و به هر طرف که رو کنم خیال تو
مست و خرامان میرود در دل خیال یار من
چه خیال های تا به تایی که با موهای تو نبافته ام
من هنوز خیال می کنم که تو هر شب به من فکر می کنی قطعا من خیالباف ترین فراموش شده ی جهانم!
آن سوی مرز خیال ابرکی می بارد