برای رفتن چمدان می بندند، برای ماندن دل. من کدام را ببندم؟ که نه خیال رفتن دارم، و نه توان ماندن...
ذلت کش هزار خیالیم و چاره نیست لعنت به وضع دور ز دلدار زیستن ...
زندگی یک سفر است زندگی جاده و راهی است به آن سوی خیال زندگی تصویری است که به آئینه دل می بینی زندگی رویایی است که تو نادیده به آن می نگری زندگی یک نفس است که تو با میل به جانت بکشی زندگی منظره است، باران است زندگی برف...
گفتى بگو که در چه خیالی و حال چیست ؟ ما را خیالِ تو است ، تو را در خیال چیست ؟
سلامتی اون رفیقی... که پیشمون نیست ولی تو قلبمونه! به یادمون نیست ولی تو یادمونه! بی خیالمونه ولی همش تو خیالمونه!
نگاه ناگهانیت تیغ آفتاب بر خیال یخزده منست، اشارهای کافیست آبتنی میکنم دی ماه.
برون نمیرود از خاطرَم خیالِ وصالت اگر چه نیست وصالی ولی خوشم به خیالَت
همین که وقتِ خوابیدن می شه تو فکرِ تو گم شد می شه یادِ تو افتاد و رفیقِ یه تبسم شد؛ همین که وقتی بارونو می بینم از پسِ شیشه تمومِ خونه از عطرِ نفس های تو پر می شه؛ همین که پیشِ من هستی همیشه، مثلِ رویاهام؛ همین که...
بانوی روزهای زرد پاییزم! بیا برویم زیر درخت بید روسری ات را وا کن! بگذار باد خیال کند بهار آمده است به جهنم که از حسادت بمیرد بید!
به دلم چه آذر آمد چو خیال تو درآمد
تنها لحظه اکنون است که واقعیت دارد، باقی یا خاطره است یا خیال ...
تو قله ی خیالی و تسخیر تو مُحال بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
این روزها خاطرات زندگی ات هم همپای تو پیر می شوند کاش حافظه ی این مردم یخ بزند مثل آب یخ بزند ان هم پنج درجه زیر احساس زیر غم زیر درد زیر فقر... می دانی؟؟ گاهی در سرما آب فراموش می کند در صفر درجه یخ بزند غم ازان...
گاهی از خیالم بگذر. نترس! از تو که سالها پرسهگردِ کوچه های عاشقیم بودهای چیزی کم نمیشود.
پاییز پشتِ خنده ی مان داد میکشد دستِ مرا خیالِ تو در باد میکشد در من...کسی شبیه تو فریاد میکشد حالا کجای شهر و در آغوش کیستی
خیال که واهمه ای از شکستن نداشته باشد آدم را مجاب بر لمسِ رویا می کند امروز من در خودم با تو آشنا شدم به تو سلام کردم و لبخندت را یک دلِ سیر تماشا کردم چند بار از جانبِ تو به خودم گفتم دوستت دارم و کمی بیشتر گرفتارت...
می روی چون رود شب ها در خیال و خواب من ای خروشان روز ها کمتر تویی پیدا چرا؟
مُهم نیست که شانه هایت تجسم است ! و آغوشت خیال همه یادت اینجاست نگاهت ، صدایت ، خنده هایت دیگر چه میخواهم ️️️
چِ حِسِ خُوبیِه حواست شُوت بِشه️ به خیالِ اون ...
خیال و خاطره ات در کنار من هستند به هر طرف بروم چند هم نشین دارم
بیا قرار بگذاریم هر چند شنبه در خوابی خیالی جایی... همدیگر را یک دل سیر ببینیم
در دیده من جمله خیالند و تو نقشی بر خاطر من جمله فراموش و تو یادی