متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
تا به خود امدم
فهمیدم که خیلی وقت است
دل خود را به دو گوی سیاه چشمانت باخته ام
اما حیف که دیگر ندارمت
یاسمن معین فر
لبخند هایش را لا به لای مو هایم بافته ام
تا مبادا نسیمی بوزد
و لبخندش را به صحرا و بیابان ببرد
آنجایی که از نظرم محو شود
عزیزحسینی
امروز روز گرم و سختی بود. مشغله روزمره و گرانی، تورم. افزایش دو برابری اجاره به صاحب خانه هیچ چیز نتوانستم بگویم. الان که این را می نویسم در اتوبوس خط واحد کهنه هستم که آرام مرا به سمت خانه می برد. جایی که تو منتظرم هستی. با همان لبخند...
انتظارت را می کشم هر شب و روز تا بیایی ولی نیامدی...
شاید قسمت من همین بود که تا آخر عمر تنها بمانم....
سرنوشت چیز عجیبیست ولی سخت است....
نمیتوانم به راحتی تحمل کنم...
انتظار کشیدن برای تنها فردی که به اعماق وجودم دست پیدا کرده است هم عذابم می...
میدونی داشتم به این فکر میکردم چی میشد اگر دلتنگی وجود نداشت هیچ دلی غصه دار نمیشد و چشمای هیچ کسی اشکی
تهش رسیدم به این که اگر فقط آدمهایی که قسمت هم دیگه هستند سر راه همدیگه قرار بگیرند طعم خوشبختی واقعی و ارامشی که دنبالش هستن رو میچشن
چشمامو می بندم و خیال میکنم اینجایی
ولی وقتی چشمامو باز میکنم و می بینم نیستی
تازه میفهمم که چقدر دلم برات تنگ شده
می دونی چرا هر شب اینجام؟
چون هنوز عطر خوش خاطرات باهم بودن داره بهشت من اینجاست جایی که محل قرار عاشقانه مان بود تو دوست...
شبی دلگیر است
و من در ازدحام سکوت اتاقم
با واژه های غریب
دست و پنجه نرم میکنم
می خواهم بنویسم
اما دردی مزمن
حواس شعرم را پرت می کند
دلم می خواهد از تو بنویسم
از بودنت در میان تمام لحظه
هایم
بنویسم ، دلم تو را می...
مثل تمام جمعه ها
نبودنت از هر وقت دیگری بیشتر به چشم می آید.
هیچ وقت نبودی و شاید هیچ وقت هم نباشی اما تصویری که از تو در ذهن من وجود دارد یک دلتنگی بی دلیلِ وصف نشدنی را پدید می آورد.
دلتنگی برای چیزی که تجربه نکرده ام...
تو فقط باش
اخ که اگر نباشی به راستی تمام هستی و نیستیم به هم میریزد
آخر مگر میشود بدون دلبر سَر کرد
بند بند وجودم را
نذر آغوشت کرده ام؛
تو حاجت برآورده شده ام باش
گناهش با من...
- کتایون آتاکیشی زاده
در آغوش می گیرم
ساعت بی تو بودن را
عقربه هایی که
دلتنگی را نشان من می دهند
و جای تو همیشه خالی است
برای شنیدن آهنگ انتظار
که ثانیه شمار
برایم می نوازد
مجید رفیع زاد
زیبایی ات
پارادوکس فجیع دوریست
قلم: مأوا مقدم
ومن تنها ساکن این خلوتگاهم
نور هست و ماه
شور هست و آه
نور به صفحه ام میتابد
و نشان میدهد نوشته های بی سرانجامم
شور در سرم ولوله به راه انداخته
و مرا به یاد حسرت روزهای دور
اینبار با کمی اشک به چشم فراخوانده
قلب من امشب در...
قصد رفتن کردی و دلتنگی را برایم به جا گذاشتی.
روز و شب هایم با دلتنگی تو سپری می شود،
فشار دلتنگی ات من دلتنگ را دیوانه می کند.
از دلتنگی ات چشمانم بارانی می شود.
سرگردان و بی قرار می شوم برای فقط لحظه ای دیدنت،
رفتی و من...
اینجا دنیایی است پر از آدمی
که متولد شدند از دردها
اما صدایشان بگوش نمی رسد 🖤
رقیه سلطانی
محبوب من
غم هایت در اتاق بغلیِ غم های قلبم خانه دارد
هر وقت آزرده شوی
سر وصدایشان غم های مرا بیدار می کند
و همه با هم به سوگِ رنجِ شما می نشینیم...