موسیقی آغوشت آرامش آسمانی تا بی نهایت آبی ست بال در بال شدن با تو در لاجورد عالی عشق چه رویای زیبائی ست :)
گاهی اگر که عشٖق تو را دستِ کم گرفت تقصیرِ توست، دستِ مرا کم گرفته ای
منم تنها توهم تنها بیا باهم شویم همراه بسازیم خونه عشق را
خنده های تو از ته دل نشانه عشق توست به من ولبخند من مهر من ست به تو
من گذشته را خوب بِ یاد دارم، آن خیابان قدیمی در کنار عشق کهنه، با باران پاییزیش... برگهای زرد و نارنجی به کنار جدول حتی خوب بِ یاد دارم آن چشمان جنون انگیز را، خنده های بی محابا و بی دلیلی که دلیل شادیه ما بود؛ من بِ یادم دارم...
آرزویم این است که روزی بتوانیم در کنار هم، دوباره شادی را زمزمه کنیم و زیر سایه عشق، لبخند ها به چهره هایمان برگردند...
در انتهای کوچه آذر دختریست به نام یلدا. با موهای بلند و مشکی، پوستی سفید و گونه های سرخ مثل انار. دختری که منتظر است کسی بیاید و با عشق، دقایق منجمدش را گرم کند. آواز با هم بودن را در گوش هایش زمزمه کند و با دیدار های کوتاه...
بعضی اوقات عشق چه بی موقع به سراغت میاد گاهی تو عاشقی و او دل و دماغ ندارد و میرود میرود و دل و دماغ تو را هم میبرد حالا تو بی دل و دماغی و حوصله عاشقی نداری و چه بی موقع این مرد سراغت آمد درست وقتی که...
شبیه حس آن لحظه که دوستت دارم را میشنوم از تو شبیه همان تندتر شدن ضربان قلب شبیه همان احساسی که وقتی در آغوش توام درونم زنده میشود شبیه عشق بی وقفه ای که نثارم میکنی شبیه دلی که در تب و تاب است شبیه بی نهایت که تهش معلوم...
آتشی که تو افروختی آتشی ست دوست داشتنی آتشی ست برای گرما ی وجود هم تو هم من گرم می شو یم شعله می کشیم شعله عشق تا هر کسی که نزدیک ما شد اونیز عاشق شو د به همین سادگی
عشق با نگاه تو آغاز شد در من ع ش ق عطش ، شوق ، قهر و آشتی یار یاری از دیار عشق عشقی به بزرگی کوه کوهی به بلندای گیسوانت گیسوانت به زیبایی چشمانت چشمانت که دلم را برده محبوب من
اگه قرار باشه پاهام رو از دست بدم ترجیح میدم در اثر سقوط، بعد از صعود به قله یه کوه باشه؛ اگه قرار باشه قلبم بایسته ترجیح میدم از شوق بغل کردن یه موفقیت باشه؛ اگه قرار باشه چشمام رو از دست بدم ترجیح میدم به خاطر یه شب مستی...
تهِ تهِ خلاقیتش این است که دستش را بگذارد روی میز، زل بزند توی چشم ها، طولانی مکث کند و بعد بگوید: عزیزم...! و عزیزم را طوری با صدای خسته و خش دار بگوید که خودش حس کند چقدر دلبرانه، چقدر شبیه خسرو شکیبایی تو خانه ی سبز... و خیال...
"میخوام بزرگ شدم یه شوگر ددی داشته باشم" این را یک دختر یازده ساله گفت! . دختر یازده ساله هنوز وارد هیچ رابطه جدی و یا حتی غیرجدی با هیچ مردی نشده. هنوز تجربه شکست ندارد، هنوز مرد عیاشی به او خیانت نکرده و با دوستش نریخته روی هم! هنوز...
یک مهر ماهی تمام ذرات احساسش با عشق می جوشد و پرُ هیاهو ترین شور و هیجانات را به جان روزمرگی هایت می اندازد ! آنقدر مهربان است که وجودش صورت زندگی را زیباتر می کند ! اولین فرزند فصل نارنجی پوش تولدت مبارک
یک مهرماهى سرچشمه ى تمامِ زیبایى هاییست که پاییز با وجود آن به خود میبالد و حالِ دلِ آدمها را خوش میکند.در عاشقانه هایش صادقانه احساسش را در کفِ دستش میگذارد و رویاهایش را فقط با تو مى سازد.یک مهر ماهى باید باشد تا تصویرى از عشق را روى زمین...
حال_خراب_حضرت_پاییز_مال_من ای عشق! ، آیه آیه ی قرآن به نامِ تو آغازِ آفرینشِ انسان به نامِ تو حالِ خرابِ حضرتِ پاییز، مالِ من شأنِ نزولِ سوره ی باران به نامِ تو گاهی بهار و گاه خزان، فصلِ شاعریست این را بزن به نامِ دلم، آن به نامِ تو تنها نه...
از سر زمین عشق برایت پیامی آوردم بدین سان بیا مثل دو پرنده بال بگشایم بسوی خانه خوشبختی که درآن میز شب یلدا را اینگونه چیدم شکلات ، از طعم چشمانت آجیل از ذرات ، عشق من دوستت دارم عاشقتم انار ، از باقی مانده قلبم که هزاران تکیه شده...
نگاهت را دوست دارم نگاهی که ازروی محبت ست نگاه تو با نگاه من درآمیخت وعشقی جاودانه ساخت عشقی که مرا می برد به کوه ودشت به جنگل سر سبز شمال چشم شکلاتی من دوستت دارم
پاییز جان سلام لطفا دل سرما خورده ما را پاسبان باش ما از بهار و تابستان بهره اے نبردیم هر چه بود درد بود و درد لطفا توووو با مهرت بر دلمان بذر عشق بپاش با ما یڪ رنگ باش جدایے را از طالعمان خط بزن بیشتر از وصل بگو...
من از برای عشق یک جفت چَشمانت را بر میدارم و یک عمر آرامشش را! . تو اما برای شیدایی، کافی ست لبخند بزنی، تا من همه ام را، قربانی آن منحنیِ طنازت کنم... .
بهترین راه برای فراموش کردن آدمی که زمانی دوستش داشتید اما فقط درد بر دلتان افزود، این است که هربار یادش افتادید به این فکر کنید که چه خوبی های می توانست در حق تان بکند و نکرد، کجاها باید کنارتان بود و نبود، کدام خوشی هایش را باید با...
عشق شبیه پاییزه. اومدنش آدمو ذوق زده می کنه، اما دلگیره. دل آدمو درگیر خودش می کنه، اما دلگیره. دل انگیزه اما بدون اندوه معنا نداره. عشق نمیتونه مث گلای رنگارنگ بهار یا بی دغدغگی و خنده و آب بازیِ تابستونِ بچه ها باشه. عشق همون حال بارون و لرزیدن...
من عاشقانه ترین حرف های پاییزم که از درخت دلت مثل برگ می ریزم به گام های تو بسته است مرگ و زندگی ام به زیر پای تو یک برگ خشک ناچیزم اگر که گریه امان داده بود ، می دیدی که از طراوت سرشار عشق لبریزم به جای آن...