متن غزل
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غزل
دامن چین کتان ات وطن من شده است
تن تو جامعه ی زیستن من شده است
آن قدر ربط ندارد به محبت ؛ آغوش
که دو دست ات یقه پیرهن من شده است
چه بگویم چه بگویم که خودات میبینی
لب ات است این که زبان در دهن من شده...
بهار ساکت می شود
وقتی سرچشمه عشق را
در دستهای دو تن می بیند
بهار دیگر غزل نمی خواند
وقتی از لبان عاشق و معشوق غزل می شنود
رعناابراهیمی فرد(رعناابرا)
غزل
در سینه ام آتش به پا کردی و رفتی
با سوزِ غم ها آشنا کردی و رفتی
با آن که تو غیر از وفا از من ندیدی
ای سنگدل آخر جفا کردی و رفتی
زیباترین راه است راهِ عشق ،امّا
برگشتی از راه و خطا کردی و رفتی
دیدی؟...
بی خودی...
چشم های لیلی ات هم قصه ی لیلی نبود
میلشان نسبت به من جز میل بی میلی نبود
من زیادی محو در رؤیای چشمانت شدم
ورنه تا مرز حقیقت فاصله خیلی نبود
خانه ی دل پایه هایش سست بود و غرق شد
ورنه سیل چشم هایت آن چنان...
جهان ، پر از آوار واژه هاست
و من ، صدا روى لحظه هایم مى ماسد
مثل وقتى که
دارم غزل نمى گویم
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو
امشب هم از بارون برات میگم هم از طوفان
باز عاشقا بی خونه و آواره تو سرمان
تقصیر من نیستش اگه سرده هوا اینجا
یا خائنای بی وفا راحت توی گرمان
من عاشقم ، حتی اگه دل خسته ام هستم
حرفات همیشه واسه من شیرینه و زیبان
قلبم فقط از...
می نویسم آفتاب اما فقط خود را ببین
آفتابم باش و روشن کن تمام این زمین
می نویسم روشنای من تویی ای آفتاب
یک ستاره کی کند روشن زمین را اینچنین
روز ابری در کنار عشق زیبا می شود
ابر یک مقدار، و باران و ، توهم اینجا نِشین
شب...
چقدر بلند سکوت مى کنى
که من ،
پردهٔ گوش حوصله ام
پاره مى شود !
کمى غزل برایت مى ریزم
کمى براى خودم
تو مزمزه مى کنى دوباره
و من زمزمه مى کنم:
تو ، طعم داغِ
برهنه ترین شب غزلوارى
من ، رقص پاى لبم را
بر روى...
یک کمى از همیشه گذشته
عصرها ، رنگ پاییز سیر است
پنجره ، یک جهان بینى باز
رو به این کوچهٔ بى تو دیر است ...
.
از هم ، این رونق بى صدایى
باز ، چیزى نمانده بپاشد
در من انگار ، دست خیالت
دارد از من غزل مى...
چیزى به صبح نمانده
بیا نگاه مرا بریس
و عاشقانه بباف و ببین
غزل به اندام تو
چه خوب مى آید ..!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو
من از این دوچشم زیبای تو شُهرهٔ زمانم
چه سلامها که باید به دو چشم تو رسانم
تو خودت خبرنداری که چه می کنی تو با من
که ز شوق چشم مست تو ، شبیه مردگانم
من و ابر و باد و باران همه منتظر به راهیم
که تو با...