باز می آید صدای مدرسه بانگ شادی هوی و های مدرسه مرغ دل پر می زند از اشتیاق در هوای با صفای مدرسه
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟ حالا ما که دوستیم، فردا سر صف میبینمت !!
حلول ماه مهر ماه اتمام خوابهای رویایی شب بیداری های طولانی بخور بخواب و بیکاری گشت و گزار و عیاشی بر شما خجستگان عزیزتر از جان ، تبریک و تسلیت باد
مهر که می آید، پاییز آغاز می شود. برگ های درختان که شروع به ریزش می کنند، شکوفه های لبخند کودکان، یکی یکی گل می دهند. در فضای کلاس ها تخته سیاه ها، چشم انتظارند تا دوباره سراپا پر شوند از عطر لبخندهای هم شاگردی ها. کلمات مهربان، بی تابند...
بوی مهر، بوی مهربانی، بوی لبخند، بوی درس و مدرسه و شوق کودکانه در پیاده روها، بوی نمره های بیست، بوی دفتر حساب و مشق های ناتمام، بوی دوستی و مهر و محبت است…
بی قرار توام که لبخندت اول مهر و آخر مهر است
باز آمد بوی ماه مدرسه بوی بازی های راه مدرسه بوی ماه مهر / ماه مهربان بوی خورشید پگاه مدرسه
هم قسم شدیم به معراج عشق سفر کنیم آنجا که نور مهربانی نوید رقص پروانه ها باشد با مهر حضور خویش درخشش محفل ما باشید…
محفلی ساختهایم روشن از پرتو مهر سایبانش گل سرخ بیریا همچو سپهر ما در این محفل انس، در عبادتکده نورانی خود شوق روحانی دیدار تو در دل داریم
قلب من و تو را پیوند جاودانه مهری است در نهان پیوند جاودانه ما ناگسسته باد تا آخرین دم از نفس واپسین ما این مهر بسته باد
خدا هدیه ای به آدم داد و مهر حوا را به دل او انداخت باید آسمان را آذین می بست ستاره ها را برق می انداخت خدا لبخند زد تنهایی فقط زیبنده خودش بود! در جشن پیوند آسمانیمان، همه فرشته ها دعوت دارند!
شهریور این ته تغاری تابستان چمدان به دست آماده ی رفتن می شود جای رد پایش را فصل خزان با برگ های رنگین می پوشاند این پاییز است که با مهر به بدرقه ی تابستان می رود...
عشق یعنی در تو من معنا شوم عشق یعنی با تو من دریا شوم عشق یعنی قطره ای بر گل نشست عشق یعنی مهر تو بر دل نشست عشق یعنی سیب سرخ انتظار عشق یعنی بی تو ، من امری محال عشق یعنی یک سبد بوی بهار عشق یعنی بیقرار...
قلب تو پناه مهر پاک منست، وین سینه پناه مهربانی تو. ای شاخه ی سبز مهر ، خسته مباد گلهای سپید شادمانی تو. از بوی بنفشگان گیسوی تو، پرواز پرستوان سرکش یاد، پروای شکیب آهوان گریز، سرشاری تاک و میگساری باد. تو آینة سپید بخت منی، مهر تو گواه بختیاری...
دل بسته ام به پاییز. شاید٬ دوباره٬ سر ِ مهر بیایی !!!
بوی پاییز می آید! بوی تو، بوی من٬ بوی عشق! مستی های پنهان٬ بوی باران٬ بوی آرزو، بوی مهر می آید!
سرم در دام و تن در قید و دل در بندِ مهرِ او مسلمانان در این حالت سفر کردن توان؟نتوان!
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ من سلام مهر بودم بر لبان جام من شراب بوسه بودم در شب مستی من سراپا عشق بودم ، کام بودم ، کام ...
آنچه نایاب اسٖت در عالم و ماست ورنه در گلزار هستی و نایاب نیست