متن کربلا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کربلا
این دشت بلاغرق به خون است
سرهای به نی چون ماه منیراست
این دشت بلا کرب وبلای حسین است
آن ماه منیریل ام البنین است
صدای نوحه ها می آید ای دل!
غمی در حسّ ما می آید ای دل!
سرای سینه ها آکنده از غم؛
شهید از کربلا می آید ای دل!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
صدای نوحه ها، می آید ای دل!
غمی، در حسّ ما، می آید ای دل!
سرای سینه ها، آکنده از غم؛
شهید از کربلا، می آید ای دل!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
ای غم هر لاله ی پرپر سلام!
ای سکوت گریه ی حیدر سلام!
ماه نامت نور را تفسیر کرد
بر تو ای از عشق تنهاتر سلام!
خاک تا روزی که باشد کربلاست
جاودان شد بغض پیغمبر، سلام!
آسمان بوی غریبی می دهد
بیت بیت شعر من با هر سلام...
با...
بانوی کاشانی:
آب در آتش بیافتد شعله ورتر میشود
دیدگانش از غم بی یاوری تر میشود
کی بنوشد آب سقای وفادار حسین
چون ببیند پیش چشمش غنچه پرپر میشود
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
کربلایم آرزو بود
در خیابانهای تهران،در میان اَشک
چشمان،با همه آفتاب سوزان
کربلایم آرزو بود
با همه این چشم گریان،با همه غمهای
دوران ، در میان جمع یاران
کربلایم آرزو بود
در سرای جان جانان،در میان مهربانان
با همه دلهای نالان
کربلایم آرزو بود
با همه این قلب سوزان،با همه...
در عزایی که
ماه طبل عزا شود
ملائک نوحه می خوانند
ستارگان سینه می زنند
و ابرها می گریند
کهکشان ها بیرق و کتل را
بر فراز آسمان ها
به اهتزاز در می آورند
به خورشید خبر دهید
صبح فردا
با شال عزایش طلوع کند
چون تمام عالم
کربلا شده...
سلام از من به دشت کربلای عشق
منم عباس! مرد باوفای عشق!
سلام از من به مشک و نهر پر از خون
دوباره عشق لیلا شد و من مجنون
سلام از من به لب هایی که خشکیدند
به طفلانی که مثل بید لرزیدند!
سلام از من به آن گهواره ی...
آبی نیست
ابرهای دلتنگی بارورند
در کربلا
غم می بارد
زندگی اجباری ست،
درد ما تکراری ست
زخم ما هم کاری ست
صاحبخانه جوابمان کرده
ما فقط مهمانش تا سر این ماهیم
روزمزدیم اما با همین
دخل کم و خرج زیاد
کربلا هم می خواهیم
خدا کنه هر کی هر جایی که آرامش؛ دلخوشی داره
و کنار اونی که عاشقشه تا ابد باشه مث پایین پات
خوش به حال علی اکبرت ارباب ❤
ذولجناح
اسبی رسید و شیهه بکوی حرم کشید
گرد و غبار و واهمه روی حرم کشید
چشمان کودکان که پر از آه و ناله بود
شطی ز اشک دیده بسوی حرم کشید
خون می چکید از بدن پر شراره اش
فریاد بی امان ز عدوی حرم کشید
جامی ز خط...
و هو بکل شی علیم
یعنی تو از حال دلم خبر داری
در کودکی به جای لالایی درد را در گوشمان زمزمه کردند
ما فرزندان فریب خورده همان آسمانیم که باران را از لب هایمان دریغ کرد
تلخ است لب کارون باشی و تشنه لب
دخترکانمان را به عقد یزیدیان...
جوهر باران
بیهوده نیست اینهمه دیوانه ات شدن
آتش به جان و واله و پروانه ات شدن
عالم اسیر تاب و تب شرح آرزوست
از بامداد غمزه ی جانانه ات شدن
ای پادشاه تشنه لبان خود چه کرده ای
با عاشقان ساحت مستانه ات شدن
وز عطر و بوی شربت...
منم و عشق حسینی که محرّم دارد
مادری فاطمه و خواهر زینب دارد
سر که قابل نبُود جان بدهم در راهش
چون برادر نبُوَد این همه حیدر دارد
منم و شور علمداری عباس حسین(ع)
آن که می گفت برادر بشود نور دو عین
کُلُّنا عباس ماییم به زینب (س) سوگند...
بیابان هم که باشی ،حسین آبادت میکند ،،درست مثل کربلا ...
السلام علیک یا اباعبدالله
سلام بر مولایم حسین (ع)