متن بی وفایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بی وفایی
و مهری هم با اندوه ِ بی مهری ات سپری شد ...
سیده فاطمه حسینی
مثال شهریارم من از عشقت سینه سوزان است
چه حاصل که در این بازی وفایی از ثریا نیست
هادی نجاری
شده از غم بسراییّ و دلت ، شاد شود
هرچه خوبی بکنی ، یکسره بر باد شود
شده هر در بزنی ، بهر تمنّایِ نگار
بی وفایی تو ببینی، به دلت، داد شود
دائما ، دیده ات از اشک ؛ چو باران باشد
دل دیوانهٔ تو ، چون دلِ فرهاد...
چشم هایت را
میان ابیات شاعران دیدم
صدای تحسین تو را
با هر سپید و غزلی که می خواندی ، شنیدم
شعرم را حلالت نمی کنم !
که تنها محرم چشم هایی بود
که اکنون میان
ابیات شاعران دیگری
پرسه می زند
مجید رفیع زاد
دیگر رنگی ندارد !
حنایت را می گویم
حتی اگر تمام شهر را
حنابندان کنی ؛
دیگر روشنی بخش
قلب عاشقم نیست
چشم هایت را می گویم
حتی اگر آن را
به رنگ آبی دریا کنی ؛
بگذار سهم من از تو
تنها پریشانی گیسوانت باشد
که تا ابد قلبی...
حقیقت را
به حضرت دوست
به کتابش
و به آب و آیینه می گویم
که چون خوابی است بی تعبیر
قهوه ای بی شکر
و فریادی است
به زیر آب
مجید رفیع زاد
دیگر میان شعرهایم
عطر سپید به مشامم نمی رسد !
صدای قدم هایت را نمی شنوم
فهمیدم که
میان عاشقانه هایم قدم نمی زنی
چون تو دیگر
بوی غزل می دهی
در حالیکه
من همیشه برایت
سپید می نوشتم
مجید رفیع زاد
گم شدن در کوچه های بی کسی حقم نبود
وای این دلشوره ها، دلواپسی حقم نبود
گفته بودم دوستت دارم نکردی باورم
بارها تفتیش کردن، وارسی حقم نبود
دامنی از گل برایت هدیه آوردم، ولی
این چنین پَرپَر شدن چون اطلسی حقم نبود
من که تنها هم نشینم اشک و...
چرخ گردون هرچه کردی ناز شصتت
سخت کردی روزگارم با شکستت
گرچه این دیوار دنیا تنگ کردی!
من گلی بر آب دادم جنگ کردی؟
از چه باران می زند بر بام دل ها
داغ گل دیدم شدم تنهای تنها
گر صدایم می زدی نایی شنیدی؟
بیش از اینها درد رسوایی...
نمیدانم چرا ازمن جدایی
عجیب است از تو انقدر بی وفایی
بیا تا زنده ام رویت ببینم
نه روزی که سرِقبرِ من آیی
شعراز:حسین صالحی
رخ نمایی میکنی در شامگاه ابر و باد
بی وفایی میکنی در رفعت سلسال یاد
اشک، طاری میکنی بر چشم این سودا زده
تو چه کردی بر دل دیوانه، بیداد داد
اشک ها طعن می زنندم در امان عاشقی
باز امان و باز امان، از وایه های بی مراد
مبینا...
پاییز بی وفا نبود
بی وفایی از خود برگ بود
درست مثل خودت که موسیقی آرام بخش مهر را با صدای خش خش برگ ها برایم تدایی میکردی
با مهر یا بی مهر پاییز را بیشتر از آنچه که هست دوست دارم چون گوشم پرست از موسیقی بی کلام خش...
امروز روز یاد بود خاطره هاست
همان روزهایی را به آتش میکشم که
من بودم و تو بودی و ...
همان روز هایی که که از شوق دیدنت
یادم نمی آمد وقتی دیدمت چه بگویم
همان روزهایی که در کافه های شلوغ شهر
قصه بی وفایی شیرین را برایت می...
شده از غم بسراییّ و دلت شاد شود
هرچه خوبی بکنی یکسره بر باد شود
شده هر در بزنی ، بهر تمنّایِ نگار
بی وفایی تو ببینی، به دلت، داد شود
بادصبا
بُتا با من چرا تو بی وفایی
من از تو میرهم همچون هوایی
هوس دارم به بالینم بیایی
رهایم کن ز هجران و جدایی
درد، تیشه بر استخوانم می زند...
گریه امانم نمی دهد...
سنگدل!
بیا و ببین...
چگونه مرگ، مرا به آغوشِ خویش
می خواند!
آخخخ از این همه بی وفاییَت...
حالا بگو
به قلب عاشقم چگونه بفهمانم
که آغوش تو
جای من نبود !
به قلم شریفه محسنی \شیدا\
شاعر کتاب \غزل...
چرا میگن دنیا وفا ندارد؟
.
.
.
.
جواب {چون آدما وفا ندارن}