پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بی چتر زیر باران بود و من محو تماشایش شدمصورتش با قطره های کوچک باران تماشایی تر است،ارس آرامی...
غیر معشوق ار تماشایی بود عشق نبود هرزه سودایی بود...
از کدوم خاطره برگشتی به من؟ که دوباره از تو رؤیایی شدم همه دنیا نمی دیدن منو من کنار تو تماشایی شدم......
برگ های سبز و بنفشوَ گل های سرخ و سفیددر فضای درخت هاتماشائی ست! ...مداد رنگی های خداچه زیباست!؟...
مرا بوسیدی و پاییز من هم شد تماشایی!...
تو سرگرمِ تماشایی ومن گرمِ تماشایتتماشای تماشایت تماشایی تماشایی ست...
بی چتر زیر باران بود و من محو تماشایش شدمصورتش با قطره های کوچک باران تماشایی تر است ارس آرامی...
دلت را به کوه بزن ...سنگیست اما از تبار مردانگیست ...از بالا شهر عزیزت را تماشا کن شهری که از دور تماشایی تر است ...مردمی را ببین که در باتلاق تکبر دست و پا می زنند و فریاد های غرور آمیزشان گوش فلک را هم کرده است ...خوب ببین ذرق و برق تو خالی اش را ...بیا و این شهر مرده را به فراموشی بسپار ...دلت را به کوه بزن ...تلخی را در رود نیلی رنگ غرق کن ...بشنو نوای زندگی پرندگان را ...نسیم را لمس کن ...آسمان را به آغوش بکش ...و پرواز...
اوقات تماشایی من با تو گذشتآرامش رویایی من با تو گذشتپیش تو نبودم و به یادت بودمروزوشب تنهایی من با تو گذشت...
مگه شیرین تر از اینم میشه یک نفر کل جهانت باشه مثل یک مرد کنارش باشی مثل یک زن نگرانت باشه مگه زیبا تر از اینم میشه اون تماشایی و تو دیوونه قلبتو پر کنه از آرامش وقتی خسته برمیگردی خونه...
در آزادی ،چه غوغاییست امشب نبردِ پُر تماشاییست امشب لبت پیروزی، استقلال چشمت چه شهرآورد زیباییست امشب...
نگاهم کن ! بذار با تو تماشایی بشه دنیا...
همین که وقتِ خوابیدن می شه تو فکرِ تو گم شدمی شه یادِ تو افتاد و رفیقِ یه تبسم شد؛همین که وقتی بارونو می بینم از پسِ شیشهتمومِ خونه از عطرِ نفس های تو پر می شه؛همین که پیشِ من هستی همیشه، مثلِ رویاهام؛همین که با خیالِ تو تماشایی شده دنیامهمین بسه، همین بسه برای زنده گی کردن......
مات و مبهوت توام ماه تماشایی من️️️️...
گمان کردم که پیوند من و خورشید شیدایی ستچو نزدیک آمدم، فهمیدم از دورش تماشایی ست...
تشنگی مفرط روزنه ها/ تماشایی است/ پاییز...
تماشایی است/ جابجایی/پاییز برگ ریز...