پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مثل این زمستان سر درگمگاه شکوفه می زنیگاه برفتو امانگران نباشهمه جورت زیباست...
حرف های عاشقانه را کنار بگذاراینجا سرزمین خاموشان استکمی نزدیکتر بیاچشم ها زیباتر سخن می گویند...
برف می باریدکنار پنجره ایستادیرفتن مرا نظاره کردیدانه های برف به دستان لرزانت که با من وداع می کرد می نشستوهرگز نمی دانستیسالها بعدیک روز برفیمن در دستانت آب می شوم...
می خواستمبا توپاییز را ورق بزنمآذر آتش به جانم زدحالا سالهاستبدون توقدم می زنموپاییز تمام نمی شود...
به جای بوسه های تو به روی گونه هام برفه دروغه لیلی ومجنون تموم قصه ها حرفه...
دلتنگ که میشومبا تو قدم میزنمتو سکوت می کنیمن لبخند میرنمتو نگاه میکنیمن لبخند میزنمتو گریه میکنیمن غرق میشوموناگهان کسی بر شانه هایم می زند...
دوست داشتم با تو در باران قدم بزنمبدون چتربدون کلاهبدون بارانیبدون کفشبرباران راه برویمآنوقت باران هم مثل ما عاشق شودو دست در دست زمیندنیا را بچرخدمی دانیدنیا گرد استبیا باهم دنیا را دور بزنیمقبل از اینکه زندگی ما را دور بزند...
آهستهگریه نکنبگذار گلهابیدار شوند...
هر برآمدنیفرو رفتنی داردکاش هرگز به غروب نرسیم...
آفتابگردان شدنچه زیباستآفتابی که تو باشی...
عشق آبی استدریا آبیستآسمان آبی استتو آبی هستیمن ماهی می شوم ودر تو شنا می کنممن پرنده می شوم ودر تو پرواز میکنمتو چگونه پرواز میکنی؟تو چگونه شنا میکنی؟...
توی خوابای قشنگمدستای تورو میبینمپشت هر پنجره انگارچشمای تورو می بینممیدونی چشات چه رنگهمثِ شب سیاه ومشکیپشت هر پنجره چشمیبا ستاره های اشکیتواز این فاصله هرشبتوی قلبم پا میذاریگُلای بوسه رو با غمتوی قلبم جا میذاری...
هوا دلگیر افق تاریکدلم پرواز می خواهدرها از این همه غصهکمی آواز می خواهد...
وقتی که تو رفتی دل من ویران شدهر لحظه وهر ثانیه ام زندان شدانگار که این عقربه های ساعتدر قاب شکسته زمان پنهان شد...
فراموش شده اممثل طنین صداهایی که لابه لای خطوط خانه به گل نشسته استودیوارهایی که روزی انعکاس شادیها ومهر ورزیها بوداکنون خانه عنکبوتهاستفراموش شده اممانند غباری صد سالهکه بر پنجره ها نشستهو هیچ نسیمی برای دلجویی از پنجره ها نوزیدفراموش شده امآنقدر که بوی مرگ می دهد نفس هایم...
هرگزنخواستم برویاماقلبها از دورزیباتر می تپند...
تا صبح کنارم بودیدر تمام رویاهامثل نم نم بارانباریدی، باریدی، باریدیو مرا باعطر عاشقانهآغشته کردیحالا نمیدانم خوابم یا بیدارصدایم می کنی؟...
مثِ بارون بهاریروی این کویر خالیبوی عشق همرات آوردیواسه یه قلب شکستههوای تازه آوردی...
برای دوست داشتنتقاصدک نفرستادمشعرهایم گواهی می دهندودستانم شهادت...
عشق یعنیتو نفس باشی ودر من بدمی...