متن اشعار معروف
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشعار معروف
در پیش رخ تو ماه را تاب کجاست
عشاق تو را به دیده در خواب کجاست
خورشید ز غیرتت چنین می گوید
کز آتش تو بسوختم آب کجاست
خاقانی
تو گذشتی و شب و روز گذشت
آن زمان ها به امیدی که تو
بر خواهی گشت،
پای هر پنجره مات…
می نشستم به تماشا، تنها
گاه بر پرده ابر، گاه در روزن ماه،
دور، تا دورترین جاها می رفت نگاه، باز می گشتم، هیهات!
چشم ها دوخته ام بر...
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول...
ستم
وقتی که ستم حک شده در مغز هزاری
باید که از آن وسعت فریاد بترسی
تا فهم تو در باطن این خشم نباشد
باید که از آن وحشت صیّاد بترسی
حسن سهرابی
ای فلک دست از سرم بردار من دیوانه ام
من شبی عاشق شدم بخشیده ام یارانه ام
ای فلک! جور فلک دل را فلک کرده همی
هست این چرخ فلک کج یا فلک کرده همی؟
کاروان! عاشق نشو آهسته راندن عیب شد
هرکه عاشق شد شدش کارش تمام و غیب...
باید آدمی باشد
بیاید
کنارت بنشیند
شانه هایت را کمی بمالد
سرت را روی شانه اش بگذارد
استکانی چای به دستت بدهد
دستی بر سرت بکشد
و زیر گوشت ارام بخواند:
(( با هم از پسش بر می آییم ))
تا ادم فرو نریزد
از بین نرود
غرق نشود...
-...