دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
در آخر چال گونه هایت بهار را نیز در دام زیبایی اش انداخت 😉❤️عزیزحسینی...
مانند تاک پیر حیاط دلتنگی ،،، ریشه دوانده است؛ در من!*** هر چه با داس می بُرم باز جوانه می زند! زانا کوردستانی...
دلتنگی؛بی تو ،غنچه ای در باغ زندگانی گل نشد و پژمرده شد،زمان جدائی از تو ،چند سال شد،اشک چشمانم سیلاب شد،خبری از تو و نه از دوستان دیگر نشد،زندگانی ام سرشار از غم و اندوه شد، درمانی برای دردهایم نشد،زیراکه بی تو ،از آغاز پایان شد. رحمان شاهسواری کینگ نویسنده...
جانا تو ز دیده اشک بیهوده مباردلتنگی من بس است دل تنگ مدارتو معشوقی گریستن کار تو نیست کار من بیچاره به من باز گذار...
دلتنگی را با چه قلمی بنویسم تا پر رنگ تر شود بخوانی مرا خسته ام از انتظار….نویسنده:سرکار خانم المیراپناهی درین کبود...
در خلوت شبدلتنگی ، نام تو رابر روی دیوار قلبم حک می کندو ثانیه های نبودنتسرشار از خاطرات جانسوز می شودای کاش بودیپیاله ی چشم هایت مرا مست می کردو تا صبح ، تصدق مهر نگاهت می شدمافسوس که در امتداد هر شبخاطرات با تو بودن راخاک می کنممجید رفیع زاد...
هر شبدلتنگ تر از همیشههمراه شعرهایمبه ضیافت چشم هایت می آیمچه مشتاقانه بهترین واژه ها رادر وصف نگاه زیبایت ردیف می کنمو فریاد عشق سر می دهماما تو به جای ملاحظه ی دلتنگی هایمبا سکوتت ، دیواری از تنهاییبه دور من می چینیتا هرگز فریادهایم به تو نرسدو اینگونه تمام دوستت دارم هایمقربانی سکوت تلخ تو می شوندمجید رفیع زاد...
دلتنگی بی خبر میاد وسطِ یه مهمونی وقتی داری میخندی و خوش میگذرونی... به شکلِ یه آدم میاد ، یه نگاه که خیلی شبیه...وا میری...سرتو میندازی پایین که نبینی که یادت نیاد ، که یادت بره که یادت نمیره...آخه بینوا مگه میشه یادت بره ؟!مهمونی تموم شده...یه اتوبان خلوته و تو و یکی که از ضبط صوت ماشین میخونه : اندوهِ بزرگیست زمانی که نباشی!آری اندوهِ بزرگیست:)...
مو حالی دی ندارُم از تو گویُم صفایی دی ندارُم از تو گویُمایَر بار دگر آیی کنارُم نوایی دی ندارُم از تو گویُم...
به دیدار زن می آیی،بوسه سوغات بیاورو دستمالی برای پاک کردن دلتنگی هایشفریده صفرنژاد_گیلبانو...
بیا ... اینجادر دفتر ِ دلتنگی هایم ، دلی دارم ... و دریایی حرف ... و دوسه خط شعر ِ خواستنت و دلتنگیباران نگاهت را بیاوری ،من چتر ِ دلتنگیهای شعرم را ، میبندم ...✍دلنوشته مهتاتخلص منتظر...
در دل تاربک شبرویای شیرینت رابر دفتر قلبم نقاشی می کنمو برای چشم هایتغزل می خوانمای کاش بوی دلتنگی منبه مشامت می رسیدو نور نگاهتبه آسمان قلبم می تابیدبارش بوسه هایتبر کویر لب هایم می باریدندو من دست هایم رابه دورت زنجیر می کردمتا جانم عطر تو را می گرفتمجید رفیع زاد...
نکن بیداد بر قلبِ حزینم؛که از بیدادِ تو، نقشِ زمینم!رسد تا آسمانها شورشِ دل؛اگر حسّی ز تو، هرگز نبینم!شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس....
یادمه خیلی قشنگ میگفت : عاشقتم!از اون عاشق هستم هایی که، دلت میرفتیجوری نگاه میگرد، یه شکلی بهت اهمیت میداد و یجوری عصبیت میکرد که نمیتونستی به دروغش شک کنی ؛ اما درست وقتی که در قلبمو براش باز کردم و خواستم تسلیم سرنوشت بشم، تفنگی که پشت اش قایم کرده بود و درآورد و مستقیم زد وسط قلبم .......
ماییم که از تنهایی و دلتنگی به نوشتن روی آورده ایم:)!... کاش میدانستی ک همین متن های کوچک چه مرحم گوارایی است بر زخم دلم...
کاش آن زمان که ذره ذره وابسته و عاشق می شدیم، می دانستیم که در آینده ای نچندان دور قرار است همان جور ذره ذره از دلتنگی آب شویم:)...
همانقدر که در زیبایی شهر تاثیر گذاری چند برابر آن در ویرانی قلب ها گناه کاری عزیزحسینی🍀...
دلتنگ تر از من به خدا نیست در این شهردر حادثه ی خیس خیابان ، بغلم کن...بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی...
آه،،،ای سببِ دلتنگی های منکاش، از قاب عکس --بیرون می زدی! -لیلا طیبی (رها)...
دیگرنه مجال مانده دل رانه شادی حال، مانده دل را گویا که خزان رسیده ازراهدوران ملال ، مانده دل را اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
☘️شاید که باتو سبز شود☘️شاید که باتو سبز شود ☘️❣️این زمستان سرد و بی رنگ ....شاید که آشتی کنی ☘️🫂 مهتاب رویمشاید که شیرین شود این دوری و تلخی شاید که از دیدار تو سبز شود این بهار شاید که باتو عطر گل یاس بگیرد این غزل ☘️شاید که باتو سبز شود ☘️این بخت سیاه منخدا قسمت کند رویت ببینم که شاید باران دلتنگی رنگین کمان شود🌈شاید که نسرین تو با غم عشق سازگار آیدشاید که غرور پنجره باتو شکست شاید منظره پشت...
دلتنگی هایم را باکه گویم؟! آنکه باید بشنود نیست!...
دلتنگی مثل شکستگیه روی عینکههر جا رو نگاه کنی میبینیش......
هرکس از دید یک نفر زیباست و تو تنها زیبای این عشقی☘️❣️عزیزحسینی☘️...
هزینه دارد عشقی که بوی دلتنگی می دهد...بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی...
کمی آغوش تعارف کن من دلتنگیِ محضم...
بچه که بودم وقتی مریض میشدم ؛عزیز میگفت :تا شب نشده ببرینش دکتر ،شب که بشه بدتر میشه ها!می خندیدم و میگفتم :مریضی مریضیه دیگه عزیز چه ربطی به روز و شبش داره؟ می:گفت ننه من نمیدونم چه حکمتیه ؛ولی همه درد و ،مرضا شبا زورشون به آدم میچربهخدا بیامرز حق داشتشب قشنگه ها ؛ولی گاهی محلی بی رحمههر گرفتاری و غم و غصه ای که داشته باشیشاید روزا بتونی با کار کردن و شلوغ کردن دورت کم رنگش کنی : ولی امون از اون ساعتی که خورشید وسط آسمون ؛ ...
بعد از تو ...می توان به همان خیابان رفت به همان کافه همان میز و همان قهوه را سفارش داد اما چه کسی می تواند اسمم را مثل تو صدا بزند؟؟...
نمیدانستم دلتنگی، دل نازکم میکند…انقدر که به هر بهانه کوچکی چانه ام بلرزد و چشم هایم خیس اشک شود..!!نمیدانستم دلتنگی، ضعیفم میکند…آنقدر که کوه استوار غرورم زیر بار ندیدنت کمر خم کند..!!نمیدانستم دلتنگی، کودکم میکند…انقدر که در نبودنت ساعتها گوشه ای بنشینم و با همه دنیا قهر کنم..!!نمیدانستم……….ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺩﻣﻦ؟ﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭ ﮔﻞ ﻭ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﻭ ﭼﻤﻦ؟ﯾﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﻠﻮﺕ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﻣﻦﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟ﭘﯿﺮﻓﺮ...
حسابی دلم برات تنگ شده لنتی ( : توی این دنیای مسخره ...کاشفقط کاش لجبازی ای نبود ( :...
چیزی نیستکلمه ایست که آن را میگوییم وقتی که درونمان لبریز از همه چیز است....
میدونستی صدات ناقل بیماریه دلتنگیه ؟...
شرح دلتنگی من بی تو فقط یک جمله ستتا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم...
چقد کثیفند ادمایی که با اسم عشق بقیه رو بدبخت و گمراه میکنن خدایا خودت کمک کن جوونامون رها بشن از شر این از خدا بی خبرا😿🤲...
من تنهام تنها کجایی ای ایمان من زندگی من تنها کسم توی ای جان تنم ای جان تنم...
دلتنگی...شبیه من استفاصله ها راوجب می زند...
بعد از تو...دلتنگترینم، ازدریا بپرس که اشکهایم راآنجا بیعانه داده اند...
زاگرستردیدی رامهمان دردهایم کردو درختان بلوطشبوی دلتنگی خاطراتی گرفتندکه در مسیر زاگرس جا گذاشته بودمنسرین حسینی...
چه کسی می داندغم شدهبر دلم آوار ولی می خندمخانه دلگیر و خیالت شده با واژه ی شعرم همراهو چه محزون نگهم در پی تومی نشیند به تماشای غروبغرقِ احساس تو را خواستنمدر سکوتی پر دلتنگی محضچه کسی می داند... بادصبا...
در من امیدی است می آید و می رود اما هرگز نمی گویمش بدرود...
-ولی به نظرم هیشکی دیگه مثل محموددرویش دلتنگی روقشنگ توصیف نمیکنه:‹ قطعه ای ازمن کنارتوست وقطعه ای کنارخودم وقطعاتم دلتنگ یکدیگرند . . می شودبیایی . .💜′🍃^.^: )! ›...
بوی دلتنگی می دهدثانیه هایی کهدر سکوت نشسته ام بی توتو ای که ای کاشمی دانستی این نشستنم چله نشینی عشق استو هر بار که ورق می زنمخاطراتت رااشک بوسه می زندبر برگ برگ احساسم -بادصبا...
هرچه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی تا بداند غم تنهایی و دلتنگی ما...
به هر جا رو کنم جز عشق ازاو رد پایی نیستبه هر در میزند این دل به جز مهرش نمیبینداعظم کلیابیبانوی کاشانی...
پاییز رنگ جهنم به خود می گیردآنگاه که غم نبودنتاز گوشه ی چشم هایم چکه می کندو دلتنگی در انتظار دست های نوازشگرتدیوانه وار تو را فریاد می زندبیا تا در پس این همه تاریکیاندوه راقربانی لحظه های شیرین با هم بودن کنیمبیا با پاییز همقدم شویم وترانه ی مهر سر دهیممجید رفیع زاد...
پنج شنبه شدو مقبره تنگ دلم تنگ تر شد...!!!...
دلتنگی هایم سریز شده از برکه چشمانمبه تعداد برگهای پاییز سکوت کردم و به بلندی یلدا فال حافظ گرفتممیدانی بعد از سَفَرت، فقط یک تکه از میم مرد و یک رَد خون به جا مانده ته ماندگی آرزوی آغوش ،و دلگرمی تکرار بویت سرگردان در میان خیالاتم پرسه میزندواژه واژه تصویرت از اعماق دریا کناره میگیرد و درغروب با من قدم میزندآرامیده تر ازشانه های باران بر روی لبانم چکیدی وآسوده تر از برف آب شدیباور کن شومینه فراقت هنوز هم گرم است وهیزم دلتنگی...
بگو چکار کنم؟با انتظاری که به پایان نمی رسدبا سکوتی که فریاد نمی شودبگو چکار کنم؟وقتی شب قلبم را مچاله می کندو صبح چون ملحفه ای سپیدرویم را می پوشانددلم طفل مادر مرده ایکه فقطدر آغوش تو آرام می شود ......
دلبرکم ...!دلم به گونه ای برای دوری ات بی طاقت شده و به گونه ای انتظارت را میکشد ... که تنها ...با خواندن یک جمله جدید از تو چنان آرام میشود که گویی جهان را به او بخشیده اندآه...دلبرکم کجایی که برای التیام درد هایم فقط تو درمانیکاش در این جهان بین من و تو به اندازه تار مویی فاصله وجود نداشت و چنان در هم حل می شدیم که انگار تنها یک نفریم اه محلول شیرین من اکنون تنها بالین تو می تواند پناهگاهی برای این مرد خسته باشدمحبوب دلِ تنگم...
دوباره واژه هابهانه گیر شدند بی توو سکوتی سنگین مهمان خنده های شبانه امای کاش می دانستی گاهی چنان دلتنگت می شوم کهدر حوالی کوچه ی غربت هارویای تو را می بافندبا چشمانی خیره به راه آمدنتدستان لرزانم-بادصبا...