متن دلتنگ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگ
آشوب نبودنت ک به جانم رخنه می کند
باید دَوید تمام فاصله ها را تا تو.. .
به وقتِ نبودنت، تکرارِ حرف و کلام و شعر و موسیقی، چاره نیست آشوبِ مرا...
چاره، گِره دستان توست در دستانم
چاره، نگاهِ چشم در چشم توست در چشمانم
چاره، آرامش کلام توست...
دلم ، لبریز از عشق و جنون است
کجایی؟ بی تو چشمم لاله گون است
چنان ، دلتنگِ دیدارِ تو هستم
که از این حجم غم دل ، خونِ خون است
بادصبا
به تو
هر روز و شب و ثانیه می اندیشم
به تو ای بوی بهار
به تو ای باعث خندیدن گل در گلزار
می دود
عشق تو در چشم ترم
بی خبر اما تو
از دل شعله ورم
شده این دل طوفان
و نگاهم نگران
و به لب لبخندم
همچو...
ای مهر تو در لوح دل و جان
با هر نگهت ریخت دلم نیمه ی پنهان
دلگیری و دلتنگ توام ازتو چه پنهان
خو کرده به دیدار توام ای همه ی جان
نامه ای از هزاران نامه ام برای او که تصدقش میروم
گرمای زندگی ام سلام
وقتی خسته می شوم ،دوست دارم فقط تو به من بگویی عزیزم دورت بگردم خسته نباشی ومن غرق در آغوش گرمت شوم
از وقتی که رفتی خودم را با خیال دیروزهایت مشغول می کنم تا...
بوی قهوه ی چشمانت دوباره قدم گذاشت
در کوچه ی بی کسی ام
عطر تنت را در گوشه ای از آغوشم پنهان کرده ام
دلتنگت که می شوم
خودم را بغل می کنم...
نکند شب بشود
باز مهتاب از شدت بازی باد
لابلای موهای بافته ات میخکوب شود
تو چطور توانستی ...؟
پشت پنجره های بی طلوع بن بست
بی هیچ واهمه ای
زیر انجماد خاطرات
به خواب روی ....!
عزیزحسینی
جنس من از آهن و از سنگ نیست / من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست
حال دل از من نمیپرسی چرا / حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست . . .
دلتنگ که می شوم می نویسم …..
شاید به گوشش برسانند ظهور کند از عالم غیب .
اما من با نوشتن فقط گویی دلتنگ تر و تشته تر میشوم ….
ظهوررت
در چه سالیست …..
نویسنده:المیرا پناهی درین کبود
دلتنگ که می شوم
شاعرانه هایم گل می کند!
گویی هزار دیوان شعر
در گلویم جای گرفته ست.
زانا کوردستانی
تو میگفتی جانا و قلبم از جان ها می گذشت
دلتنگت شده ام، ای صاحب خنده های زیبا...
ارس آرامی
ای همچو بهار مردهِ جانم بی تو
دلتنگ توام بیا خزانم بی تو
از خاطر من نمی شوی دور ای دوست
دلخواه منی و در فغانم بی تو
-بادصبا
دلتنگتر از من
دخترکی ست مانده در راه
که از پشت واژه های درد
سازی کوک می کند
دلتنگتر از لیلی بی مجنون
-مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
-شعرسپکو
چون باده نابی و خمارت هستم
دلداده ی بی صبر و قرارت هستم
دلتنگ تو ام بیا به سویم ای عشق
در فصل خزان یاس بهارت هستم
-بادصبا