متن زندگی

زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش

نیست امید که همواره نفس بر گردد

زندگی تو در اختیار خودت است مهم نیست الان کجا هستی و چه بر سر زندگی ات آمده، تو می توانی آگاهانه افکار خودت را انتخاب و زندگی ات را متحول کنی. وضعیتی به نام یأس وجود ندارد، تک تک موقعیت های زندگی ات می تواند دگرگون شود.

- راز...

✍🏻ما بین اهداف ی چیزی هم هست به نام زندگی که باید ازش لذت ببری.
تا کی برای رسیدن به قله های ثروت و تحصیلات و مقام ،خوشبختی امروزتو به آینده موکول میکنی؟
زندگیت رو جوری پیش ببر که خوشبختیت و
شادیت لنگ حضور چیزی یاشخصی نباشه.👍🏻
مسیر رسیدن به...

🧚🏻‍♀️نشانه ها را دنبال کن
نشانه ها تو را به سر منزل جانان میبرند.

✍🏻داستانک:از کنار شمشادهای خیس از شبنم، پاورچین پاورچین گذر کرد، پشت پرچین اندکی مکث کرد؛ خورشید از بام کوتاه صبح خود را بالا می کشید و تلالو انوارش از لابه لای پرچین، صورت زمخت و مردانه...

با همه سرخوردگی هایی که در زندگی هست خیلی لذت بخش است که آدم بتواند فکرش را روی شخصیت هایی والا، احساس هایی پاک و چشم اندازهای پر از خوشبختی متمرکز کند.

- مادام بوواری
- گوستاو فلوبر

نورمن کوزینز

بزرگ ترین باخت زندگی، چیزهایی است که
درون شما می میرند، وقتی هنوز زنده اید!

درد دلِ، دِلم.
چندیست که دلم، این پا و اون پا کنان سوالی از من داشت. بالاخره خودشو به دریا زد.
از گل سرخ یک سوال از سر دل سوزی :  گل سرخ، این زیبا،  این خوش بو، که نامش به همه آشنا و سمبل عشق و زیباییست، این چه...

Kouros-Vidal

-- قول من به من --
این من هستم،
کسی که با یک صبح بخیر کوچک و یک فنجان قهوه، خودش را در آغوش زندگی بدون هیچ تردیدی رها می کند و آواز خوشحالی اش را با موسیقی باد به گوش همه میرساند.
زیبا میشود با لبخند روز و...

هرچه داری به پای زندگی بریز
تا مرگ نتواند چیزی با خود ببرد...

جیم هریسون

خواب زندگی می دیدم
شب بیدارم کرد.

آریا ابراهیمی

پاییز را بعد از "تو" دوست دارم
و نم نمِ باران را پس از "پاییز"...
شاید تمام زندگی ام در همین خلاصه شود
تو...
پاییز...
و باران

زندگی بدون گذشته امکان پذیر نیست و در عین حال گذشته تاثیر چندانی در ساختن آینده نداره. اینکه فکر کنیم اون چیزی رو که پشت سر گذاشتیم اجازه زندگی بهتر رو از ما می گیره اشتباهیه که ذهنمون دچارش میشه.

گاهی به فراموشی سپردن این گذشته میتونه کمک بزرگی باشه...

زندگی کاغذ خود را من فرض کرد ؛ قلمی از جنس آهن، جوهری از جنس آتش؛هرچه را میخواست بر من روا کرد

در فرهنگ ژاپن کلمه ای وجود دارد که شگفت انگیز است. "ایکیگای"، مفهوم این کلمه این است: دلیلی که صبح ها برای آن برمی خیزم.
نگاه کنید به خودتان، چرا امروز از خواب بیدار شدم، دلیلش را پیدا کنید، برایش راه بروید، نفس بکشید و زندگی کنید.
من هزار «ایکیگای»...

به دلم ، روحم ، احساسم ، به همه ی جآنم سنجاق می زنم؛ خوشی های کوچکی را از جنسِ زندگی !
همان ها که گاهی بی هوا، میانِ نبضِ تندِ روزمرگی ها گم می شوند
و آن ترکیبِ خوش عطر و ملسِ هیجان و شوق، به طعمِ گسی چون...

هنوز هرجا که بی تو پا می ذارم
شبیه کوه! هستی در کنارم
غرورت هم برای من عزیزه!
چقد زن بودنت رو دوست دارم!

گاهی جای خدا احساس می شی!
توو شعرام عطر سبزِ یاس می شی!
چه خوبه که هوامو داری هرروز
چه خوبه روی من، حساس می شی!...

ویکتور فرانکل :

آنچه انسان ها را از پا در می آورد ، رنج ها و سرنوشت نامطلوبشان نیست بلکه بی معنا شدنِ زندگی ست که مصیبت بارتر است ؛
معنا تنها در لذت و شادمانی و خوشی نیست ، بلکه در رنج و مرگ هم می توان معنایی یافت....

زندگی مانند آینه است ؛
اگر به آن لبخند بزنید ، به شما لبخند خواهد زد

ما آدمها دوتا سبد بهمون آویزونه، یکی پشتمون، یکی جلومون؛ خوبیهامونو میندازیم تو سبد جلویی و بدیهامون تو سبد پشتی و وقتی تو مسیر زندگی راه میریم فقط دو چیز میبینیم ...خوبیهای خودمونو و عیبهای نفرجلویی !

می توان زندگی را با قطعه ای پارچه گلدوزی شده مقایسه کرد
که هر کس در نیمه اول عمر خود روی آن را می بیند،
اما در نیمه دوم پشت آن را.

آنچه در نیمه دوم می بینید آنقدرها زیبا نیست،
اما بیشتر آموزنده است،
زیرا انسان را قادر می...

زندگی حلال کسانی که عاشقند

این منم... که در اعماق بی انتهای سیاه چاله ی زندگی به انتظار نوری...
نوری که درد چشمان خیس خورده ی مرا کمی با گرمای جان دهنده اش تسکین دهد...
دستم را بلند میکنم
فریاد میزنم
و در عمق وجودم میشکنم
در دریای سیاهی ذهنم دست و پا میزنم
تا...

زنبور که نیشمان میزد
مادربزرگ ریحان را می چکاند
ضماد میکردمیزد جای نیشش
بوی ریحان می پیچید توی سوز گزگزمان
دل پیچه مان با شاخه نبات
و دم کرده چای قلمی خوشرنگ خوب میشد
و در خیالمان نخ نبات جادوی قاشق مادربزرگ بود
سردرد که میشدیم با دستهای چروک و...

از عمر ذوق وقتی، بودم که با تو بودم

ذوقی چنان ندارد، بی دوست زندگانی