متن سکوت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سکوت
چطور ممکنه تورو بشناسم
وقتی همه چیز در مخفی کار ی تنیده
چطور ممکنه فراموش کنم
چطور میتونم بیشتر بدونم
وقتی همه چیز به یک نخ بسته اس
چطور ممکنه تورو احساس کنم
یک بار دیگه، بدون اینکه عقلم رو از دست بدم
🖌سایه ها رو خورشید آفرید...
سایه های...
ادمها تقریبا از دو سالگی یاد می گیرند حرف بزنند
اما همین که با سکوت آشنا می شوند حرف زدن را از یاد می برند
هنگام ناراحتی به جای حرف زدن با دیگری ، شروع به گفتگوی های درونی طولانی می کنند
عاقبت حرف های ناگفته آنقدر به گلویشان چنگ...
در سکوت خالی شب
در سکوتی که پنجره مات و مبهوت
به بیداری ثانیه ها می اندیشد
کسی منتظر است !
کسی خسته تر از صدا
خسته تر از انتظار
خسته تر از طبیعت است
در این شبی که همه در آرامش اند
خواب از سر شخصی پریده است !...
قلب دنیا زخمی ست
قلب کره ی خاکی می لرزد
و قلب زمین ...
در تپش اضطراب می غلطد
و دنیایی که پر از سکوت سه بعدی ست
حقیقت با کدامین عقربه های ساعت
خود را آویخته است که پیدا نیست
هر دو نالان اند
زمین از لگد مال شدن...
غوغا غروب را
در میان نگاههای خسته ی من
خواهد کاشت
کار من . . .
رسیدن ، به نقطه ای مشوش است
آسمان ، ابر تیره به خود خواهد دید
و شب . . .
چلچراغ های بی معنی
اشک را معنا خواهند کرد
گریستن ، معمایی ساده است...
آن روزها رفت
خاطره اش ، بر ذهن ما نشست
سرد و سفید و برف
همه جا را گرفته بود
آن شب سکوت سرد
فرسنگ ها راه بود
فاصله ها بود و فاصله ها
کسی خبر نداشت از سختی راه
ما بودیم و ما بودیم و بس
تنهایی و بیدار...
سکوت ...
سکوتم گوش آسمان را کر کرد ...
سکوتم فریادى است به بلندى هیمالیا و به وسعت بیکران عشق ...
خیره در نقطه ای پر ابهام
خیره در کشاله یک شمع
خیره در اندوه وحشتناک زمان
انگار همه شب نگاه ها ...
در پس پرده ی یک راز مات و مبهوت است
نگاهی پر از سکوت ...
پر از زجه ...
پر از مرگ تکراری چشمی مصلوب
و نقطه ای...
دوستش داری...
اما او نمی خواهد دوستت داشته باشد
چون...
دوست داشتن را بلد نیست
عاشقش هستی
اما او نمی خواهد عاشقت باشد
چون عشق را بلد نیست
از خاطره ها حرف می زنی
اما او سکوت می کند
چون خاطره ها را فراموش کرده است
یک تخت بیمارستان برایش...
گاه با حرف های دیگران جان دادن دوباره را حس میکنم..
فریاد از درون را شنیده ای؟
اگر نشنیده ای بدان شانس با ت یار بوده...
اما اگر شنیده ای..
میدانم ک گویی کسی در گوش ت فریاد میکشید اما اطرافت سکوت بود..
بگذار نگویم از نفس های تنگی ک...
از آسمان باران میبارید و او اشک میریخت...
آب میشد میان رفت و آمد انسان هایی ک توجهی ب او نمیکردند...
آب میشد و صدایش بلند نمیشد..
کسی نگاهش هم نمیکرد..
دستهایش خشک شده بود..
پاهایش بی حس..
نگاهش قفل شده بود ب یک سمت..
همان سمتی ک دخترک کوچکی...
زندگی را کودکانه دیدم
این جهان را نوبرانه چیدم
در سبد تدبیر پنهانش کردم
در رویا و خیال
در شعر های عاشقانه
در سکوت شعله های آتش پنهانش کردم
شاید
شعر خوشبختی من را
آن شاه ماهی اقیانوس ها گفته باشد
در جهانی که دیگر مال من است
بی خیال...
غرق سکوتم بی تو بی تابم ، نمی آیی ؟
کابوس ودرد است زندگی ، خوابم نمی آیی ؟
تو نیستی ! دورم ز باران وجودت ، گل
همچون کویرخشک و بی آبم ، نمی آیی ؟
در موج توفانهای عشقت غرق گردیدم
راه نجاتم ! من به گردابم ،...
گاهی سبد سبد گل سوریست قلب من
گاهی نماد زنده به گوریست قلب من
این مغز من مسیر خودش را شکسته است
خود را به دام پیله ای وارونه بسته است
یک عمر رو به آیینه دیدم که کیستم
یک عمر روبه آیینه دیدم که نیستم
اصلن من اتفاق تن...
بعضی وقتا وضعیت انقد قرمز نیست که آژیرو بکشن
اما همون آژیر وقتی به صدا در میاد خیلی از وضعیتا رو قرمز میکنه
پس یه وقتا بهترین کار سکوته و سکوت یعنی قهر
بعضی موقع ها هم همه چی هست بجز اونی که باید باشه مثلا یه بچه تنها که...
ترس و لرز است که در بین لباس من و تست
بانگ هر صاعقه ای، تیرِ خلاص من تست
در سکوتم چقدر شعرِ مُکدر شده است!
در صدایت چقدر نغمهء پرپر شده است!
و غم انگیز ترین قصه ی این چرخ کبود
در عشقبازیء تو با عشق نبود
بوسه می...
گاه گاهی با خود بیندیش....
در سکوت.... بی نقاب..... بی انکار..... به راستی چه چیزی به زندگی تو زندگی می دهد؟ آیا چیزی هست که اگر همه چیز را از تو بگیرند با تو بماند؟