متن شاعر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شاعر
کِی کسی خواست دل شاعر ما را بخرد؟
مُرده شور، دل دیوانهٔ ما هم ببرد!!
هر کسی را که سر شب به دلم جا دادم
نصف شب خواست ز دیوار دل ما بپرد
دلبری را که به خون جگرم پروردم
گرگ شد خواست دل برهٔ ما را بدرد
ترکمانچای بشد...
در روحِ بیدارم--
«فرخی یزدی» ست
آشوبگر،
که
--شاعرم می کند!
چشم هایت قصد کرده باز درگیرم کنند
مثل موهای بلند تو به زنجیرم کنند
بوسه ام را وقف پیشانی تو کردم عزیز
هرچه باداباد، بگذارید تکفیرم کنند
قصهء� دوری، غم دل، نازِ تو، حرف رقیب
زودتر از آنچه فکرش را کنی پیرم کنند
عاقبت روزی می آید، مدعیان، دسته جمع...
جز بغض ندارم پناهی دگر من
لعنت به خودم که دادم به عشق تن
فرهاد شدم و گمان کردم میشود شیرینم
اما ز بیستون،اورا با خسرویش میبینم
ندانستم او خسرو را میخواهد نه من را
او صلح را دوست دارد نه جنگ تن به تن را
تابستون بودم و بودی بهارم
دلت که شد تنگ بیا سرِ مزارم
هر وقت اومدی نکنی یه وقت گریه
یادت نره ، هنوزم دوسِت دارم:)
عاشقانه ترین شعرهایم را
در آغوش تو سروده ام
آنجا،
دنج ترین جای دنیاست،
--برای این شاعر.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
به فردا بگویید :
کاش دیشب آمده بودی مرد !
شاعری به قرار عاشقانه اش نرسید
از بس که ذوق کرد...!
جلال پراذران
دلنوشته هایم...
نه نانی می شود برای دل گرسنه
نه آبی برای رودهای آرام و کم عمق...!
دلنوشته هایم اما...
جنس خون درون شاهرگ است...
که می تازد به رگهای زندگی ام...
مهربانم ؛
عاشقم چه بمانی چه نمانی ،
میان واژه های به صف کشیده ام
همه ی روزهای...
می دانم که بعد از من
اتفاق خاصی که نخواهد افتاد...
فقط هیچ مردی اینگونه بیمار گونه
آوای طنین انداز صدایت را
در زندگی اش جا نمی گذارد...
بعد از من هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد.
فقط...
هیچ کسی شاعرانه های تو را اینگونه زندگی نخواهد کرد.
بعد از من...
می روم تا که به دنیای جدیدم برسم
خواهشا پیش چِشَم هیچکسی پر نزند...
..
..
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
شاعران،،،
همه ی عاشقانه های جهان را
سروده اند،
باز؛
ما مانده ایم و،
--دفتری خالی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
شعرهایم را،،،
مُثله کردم وُ،
به آتش انداختم...
...
تو اما؛
ابراهیم بودی که،
از شعله و دود-
به پا خواستی!
لیلا طیبی (رها)
گیجم و قرن هاست گم گشتم، در شب خسته ی جهان خودم
مثل اصحاب کهف در خوابم، مانده ام دور از زمان خودم
ورق خفته در کتابچه ام، کودکانه مرا \طیاره\ بساز
بپران و کمی بلندم کن، نیست پرواز در توان خودم
دل من قسمتش پریشانی ست، شاعرم عادتم خود...
کوردم؛
آی ی ی کوردم،،
کورد!
شبیه بلوطی که
با هیچ باد و بارانی
ریشه های ستُرگم؛
کنده نمی شود!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
لب به احساس زدم مست شدم، فهمیدم
شاعران مست ترین طایفه هشیارند!
بی خود از حال شدن گرچه گناه است ولی
شاعری جرم قشنگیست اگر بگذارند!
ارس آرامی