شعرعاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعرعاشقانه
در مستی خماری من هجران تو دارم
دور از تو دردمندم جز تو درمان ندارم
تو درد من نخواهی زودتر بگو چه خواهی
من پرتوئی از جانم تو جان جانی یارم
فلسفه عشق سعید هجران
چگویم از رخت بسته زبانم
ز توصیف دو چشمت ناتوانم
تو آن عاشق کشی من عشق مرده
بیا زنده بکن عشقم جوانم
بیا تا غصه ها پیرم نکرده
بیا تا هست این نام نشانم
فقط میخوام ببینمت همیشه
نرو پیشم بمان پیشت بمانم
تو یک شاخه گلی در این گلستان...
کنارت سبزم از لبخند و بوسه
نمی شناسم غم و دلواپسی رو
من انقد دوستت دارم که چشمام
نمی بینه توو دنیا هیچکسی رو!
سیامک عشقعلی
در پریشانی موی فر یار
در هراسانی چهره اش بی اختیار
دل سپردم دل که بردش بی رحم
گیر کرد دلم به مویش در خم
ناگهان سر داد فریاد عقلم
به سطوح آمددگر او کم کم
وای ای دل که تو خاموش باش
کم بگو باشی برایم ای کاش
دل...
من آن صیدم که در پی صیاد می روم
با گلویی در حسرت فریاد می روم
زور من به سنگ های قلبت نرسید
اینبار ولی خودم سراغ فرهاد می روم