شعر عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر عاشقانه
دعوت
تمامِ زندگانی دیدنِ توست
دلم گرمِ چراغِ روشنِ توست
مرا دعوت به آغوشِ دلت کن
که جانم بسته بر جان و تنِ توست
سپیده اسدی
مهربان
لبم را تا به مهرت باز کردم
به نامت عشق را آغاز کردم
چو دستم را به دستانت سپردم
ز شوق روی تو پرواز کردم
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
در تهرانی ترین حالت تهران
در آن دود و دم
و خفقان
در آن لحظه ی سوت و کور و غمگین
دوستت خواهم داشت
در میان رود سِن
در هیاهوی خنده های بی امان
دوستت خواهم داشت
قدم زنان
در بهشت سن سپاستین
در میان تپه های سبز
و ساحل...
طلوع همه با توست
و غروب بی تو
بگو چگونه زاده نشوم
در وطنی به نام آغوش
و شعله نکشم
با آتش چشمانت
وقتی جنگ تنگاتنگ با تو
به انقلاب ابدی می انجامد
و دهان ماهت
به کلمات تاریک دستانم نور می فشاند
آنگاه که بی وقت سر می زنی...
فرق داری با تمام مردم این روزها
آمدی با قصه ای سبز از گل و دلبستگی!
بودنت خورشید را آورد در دنیای من
با حضورت رفت از هر فصل سالم خستگی!
گاه در تنهایی ات درگیر هستی با جنون
مثل دیروز است در تکرار غم فردای تو
ناگهان یک روز،...
با طلوع عشقت
آغاز می شود صبح دیگری
و بخیر می شود صبحم
با بارش آیه آیه غزل چشمانت
و من
دوستت دارم هایم را
می آویزم بر
گیسوان طلایی حضورت
-بادصبا
رویای تو را
هر صبح
می سپارم دست قاصدک های عاشق
ای زیبای من
که نامت
زیباترین واژه دفتر شعرم شد
و نگاهم
چون
آفتاب گرانی
می گردد در پی نگاه تو
-بادصبا
عطر آمدنت
می پیچد
لابلای برگ درختان باغ
و سرمست
قمریان سرخوش
همراه با نسیم زیبای بهاری
به رقص می آورند
شاخه های
تک درخت خیالت را در کنج باغ آرزوها
-بادصبا
چشمهایم
در انتظار دیدارت
تا ابد بیدار می ماند
چرا که عشق
در قامت نامت
آشکار گشته است
چون خورشیدی تابنده
چگونه بی تو باشم
تویی که
چون باران
باریدی
بر شب بوهای باغچه ی دل
و عطر حضورت
پیچید در کوچه ی دلتنگی ام
-بادصبا
در بهار خواستنت
یادت می شکفد
همچون غنچه ی یاس سفید
بر قامت
خشکیده و بی جان تنهایی
و من
تو را لحظه لحظه
می سرایم
در پهنه ی بیکران عشق
با رقص واژگان و قلم
و به شوق آمدنت
تا عاشقانه هایم
تصنیف دلدادگی مان گردد
بادصبا
کنارت من خدا را دوست دارم!
ضمیر جمع «ما» را دوست دارم!
صدایم کن شبیه روز اول
که آن حال و هوا را دوست دارم!
تو باشی، چتر باشد، زیر باران
تمام کوچه ها را دوست دارم!
میان چشمک و آن خنده ها بود
کسی گفت این دوتا را دوست...
گل های دشت دامنت را دوست دارم!
بوی خوش پیراهنت را دوست دارم!
باید بخندی روز و شب در چشم هایم
شیرینیِ خندیدنت را دوست دارم!
من موج هستم رو به آغوشت همیشه
ای ساحل زیبا تنت را دوست دارم!
این روسری زیباست تنها بر سر تو
من رنگ لاک...
دور از رخت دل من تاب توان ندارد⚡
بی شور بی ضمیرم شعرم بیان ندارد⚡
این قلبی که شکستی اصل صاحبش
تو هستی✍
گفتم که خلق بداند عشقم نهان ندارد⚡
پنهان کردم عشقم را تا تو از من نرنجی 💙
حیف ندانستی گفتی دردت درمان ندارد⚡
گفتم گهی دلگیرم انگار...