متن صبح
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات صبح
با لطف صدای تو غزل می چسبد
چون صبح که شیر با عسل می چسبد
پاییز رسیده و هوا بارانیست
سردم شده، پیش آی! ک بغل می چسبد
صبح است بیا ،تا که غزل ساز تو باشم
مستِ مِىِ آن نرگس شیراز تو باشم
برخیز تو ای ، مطلع اشعار شبانه
تا وقتِ سحر، نقطه ی آغاز تو باشم
چهره ی صبح می شکفد!
دمیکه
عکس خویش را
در برکه آفرینش
به نظاره می نشیند...
حجت اله حبیبی
این بوی زلف توست که جان می دهد به صبح
ارس آرامی
صبح بهاری، زمین را از خواب بیدار می کند
بوی گل و شادی، در هوای تازه می پیچد
لاله ها در گلخانه خود آواز سر می دهند
و نسیم آرام، نغمه آنها را به گوش می رساند
درختان انار، سیب و گردو به رقص درآمده اند
و آسمان با نور...
ای تو ،تمام جهان من
راست بگو
قبل تو صبح روشن چه وهمی بود
که پرده ی سهمگین تاریک شب را کنار می زد؟
مهدیه باریکانی
در دفتر صبح من سرآغاز تویی
زیبایی و دلربا و با ناز تویی
ای یاور و ای حبیب و ای جانانم
من عاشقم و دلبر طنّاز تویی
سجاد یعقوب پور
از چراغانیِ چشمان تو من جان دارم
بی تو یک نسبتِ نزدیک به باران دارم
روشنم از تو و آن مُنحنیِ لب هایت
من به لبخندِ پر از صبحِ تو، ایمان دارم
از پشت پنجره، به این جنگل زیبا نگاه می کنم،
همانطور که در صفحات یک کتاب غرق می شوم،
نور ملایم صبح روحم را بیدار می کند
در حالی که عطر چای، به روحم گرما می بخشد.
جنگل با رنگ سفید نقاشی شده
همانطور که شاخه های یخ زده
داستان...
در هر صبح، پنجره را باز کن و به منظره ای زیبا و خیره کننده بنگر. خورشید پشت سرت می درخشد، صبح می دمد و هوا پر از برف های تازه و لطیف است. زلالی و زیبایی برف، سایه ها را بلندتر و زیباتر می کند. با لذت بردن از...
غرق در برف، زمین خوابیده است
سرد و ساکت، اما پر از زیبایی
درختان خاموش از بارش برفی می لرزند
و هوا را با آهنگ زمستانی خود پر می کنند
از پنجره ها نگاهی به دنیای سفید می اندازیم
و در قلب هایمان شعله ای از امید روشن می شود...
هر صبح
دل انگیزترین واژه هایم را
به اشتیاق طلوع نگاهت
کنار هم می چینم
تا سبزترین غزلم را
با چشم های تو
بسرایم
مجید رفیع زاد
سرشار از احساس است،
شعرِ زندگی با تو؛
وقتی که:
صبح،
از مَطلعِ آفتابگردانِ بوسه هایت،
شکوفا می گردم؛
و شب،
در مَقطعِ شب بوی آغوشت،
آرام می گیرم!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
چای دم کرده ام و نشسته ام به گوشه ای
به تماشای برگ های زرد پاییزی
آسمان آبی است و خورشید می درخشد
و من در آرامشی وصف ناپذیرم
لذت بردن از این لحظه زیبا
بهتر از هر چیز دیگری است
صبح پاییزی، چای داغ،
آرام و بی دغدغه،
لذت و سرور در قلبم،
چنان که گویی در بهشتم.
از پنجره به بیرون می نگرم،
برگ های زرد و نارنجی،
در باد می رقصند،
و من سرمست از زیبایی شان.
صبح آمده از چشم تو الهام بگیرد
چون جلوه ٔ خورشیدی و بسیار قشنگی
اقرار به زیبایی تو کار قلم نیست
از بس که پری روی و پری وار قشنگی
ایمان جلیلی...