متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
زخم هایی که به نام عشق خوردیم همه به آن دلیل بود ،که حاضر نبودیم
عشق را به عنوان یک مفهوم مستقل و اما حیاتی ،برای زندگی بپذیریم
و بدین صورت هر که با ما جنگید ،با شمشیری به نام عاریتی عشق زخمی به ما زد
جان جهانم !
من...
عشق پرتوی است که منبعش جای دیگری است
عشق مولود است
عشق در ایثار متولد می شود
در خواستن برای دیگری .....
نشان عشق این است که انسان را دیگر خواه می کند
اینکه ما کسی را برای خود بخواهیم نامش هر چه باشد ،عشق نیست
عشق آن است که...
بنا ندارم که عاشق نباشم
آنچه زندگی ام را از سکوت نیستی در می آورد
آنچه مرا به جهان سنجاق می کند
عشق است
و همین عشق باعث می شود جهانی این همه تلخ را باز هم چون :شیرین :بخواهم
سازهای آبی سولماز رضایی
چه بلایی ز غم و عشق تو آمد به سرم
کاش از مهلکه اش جان به سلامت ببَرم
از شب رفتن تو، گفت دل عاشق من
باید هر لحظه به تن، رَخت محبت بدَرم
از همان لحظهء اول که به هم خیره شدیم
تا کنون از خودم و زندگی ام...
چن دقیقه ای بود ک زل زده بود ب دخترو پسری ک کمی دورتر ع ما نشسته بودن و صدا خنده هاشون و دستای تو هم قفل شدشون نشون میداد ک همچی رو ب راهه.. پوزخندی زدم و گفتم؛گفتی بیام ک زل بزنی ب بقیع؟!کمی سرجاش جاب جا شد و...
ای عشق فرصت بده ! از سینه آهی بر کشم
در گرفت دل از غم ات تصویر ماهی بر کشم
از خاطرات خشک تو گر نمی روید گلی
مهلت بده ! تا از آن من خود گیاهی بر کشم
منکر عشقم درین دنیای تو صد حیف حیف
روزگار داند ،...
از ته دل به کسی جز تو نمی اندیشم
همدمم! هم سخنم! هم نفسم! هم کیشم!
اعتباری نه به مردم نه به دنیاست دَمی
همه رفتند ولی باز تو ماندی پیشم
غم تو چنگ زند بر دل صد پاره ی من
شادی ات چاره غم های درون ریشم
از سرم...
خیره بود ب شمع های روشن رو میز،دستشو گذاشت زیرچونشو گف:دلم میخواد مدتی اینجا نباشیم...ابروهامو دادم بالا و صورتمو کمی نزدیکش کردم و آروم گفتم:مثلا کجا بریم؟!
تکیه داد ب پشتی صندلی و چشاشو بست و لب زد؛یجایی ک فقط خودمو خودت باشیم،یجایی فارغ ع این همه شلوغی..یجایی ک فراموش...
محتاجم ...
به خدایی که دستانش ، داستان عشق است
نامش ، تعبیر یک رویای شیرین !
و یادش ، چون گرمای بوسه ای میان پیشانی عشق ...
در سردی این روزهای بی روح
تا هم او ...
باز کند گره یِ کمندِ ابرویِ در هم تنیده را
و ناز...
نشستن در کنارت زیر باران تر شدن دارد
چقدر این عشق در ما وسعت باور شدن دارد
غزل از چشم هایت ناگهان سرچشمه می گیرد
ولی در دست هایت حس و حالِ سر شدن دارد
به حدی دلبری را خوب می دانی که حتا گل
به زیر کفش هایت حسرت...
دنیایِ بعد از رفتنت مثل سراب است
با قرصهای هرشبم حالم خراب است
تا انتهای مرزِ بیداری نشستم
شب تا سحر چشمم به روی عکسِ قاب است
عاشق که باشی ابتدا باید بدانی
دنیای تو اندوه ممتد، اضطراب است
هرلحظه غرق عشق بودن هم همیشه
مانند یک پرسش شد امّا...
«عشق نهان»
در پشتِ شرم خویش عشقی را نهان کردم
کَز دوری اش هر لحظه دردم را عیان کردم
در بازی صد رنگ تقدیرم هزاران بار
با هر شکستِ دل، دوباره امتحان کردم
پیچید چون پیچک حضورش در وجودم تا
مِهر و وفایش را به دل دُرِّ گران کردم
در...
می توان زیبا زیست…
نه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویم.
نه چنان بی مفهوم که بمانیم میان بد و خوب!
لحظه ها میگذرند
گرم باشیم پر از فکر و امید…
عشق باشیم و سراسر خورشید…
عطیه چک نژادیان
تو فروغ آرزوهای منی
تو را دست کدامین قاصدک بسپارم..؟.
که برآورده شوی…
و عشق را
تا بی نهایت تا خدا ..
تا بوسه ی پروانه ها
در میان قلبم
عاشقانه
ادامه دار کنی …
خسته از مزون برگشتم خونع،سریع ی دوش گرفتم و پیراهن کوتاه لیمویی رو تنم کردم و موهامو آزاد دورم رهاکردم تا خشک بشن...برا عکسش بوسه ای فرستادم و راهی آشپزخونه شدم ..مواد کتلت آماده بود چایی دم کردم و براش پیام فرستادم\ماهت دلتنگتع :)\
باز برگشتم تو اتاق صندلای سفیدمو...
صدای خنده هاش گوش فلک رو کَر کرده بود،چقد تو اون لباس صورتی خواستنی شده بود،موهای فرش دورش ریخته بودن چشای درشت و خمارش عجیب دلبری میکرد ...کوسن رو از رو پاش برداشتم و یکه ای خورد و ب حالت غر گف؛چیکار داری بیا فیلم ببینیم بدعنق خان..چشاشو دوخت ب...
زیبایی ماه باعث تفسیر تو باشد
بر لوح دل من همه تصویر تو باشد
با تیر نگاهت زدی آتش به دلم رفت
این قلعه ی ممنوعه به تسخیر تو باشد
ای ژاله صفت در دل ابری شده پنهان
باران که شوی سینه به تقطیر تو باشد
سیلاب شدی خشک و...