متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
می خوام بدونی بودنت اونقدر برام
با باقی بودنا فرق داشت که
با وجود تموم زخمایی که به قلبم زدی و
تموم دردایی که به جونم انداختی بازم نمیتونم
کسیو به جای خالیت بیارم
می خوام بدونی از سمت من اونقدر همه چی قوی بود که
هنوزم با اینکه نیستی...
بیا جاهامونو عوض کنیم
من دروغ بگم تو باور کن
خیانت کنم تو چشاتو به روش ببند
بازیت بدم تو فکر کن واقعی دوست دارم
بی محلی کنم تو بیشتر سمتم بیا
بیا کمی جای من باش شاید
درد منو احساس کنی
بیا جای من باش منم جای تو
ببین...
بهش گفتم مهم نیست تهش چی میشه
مهم اینه الان حالمون باهم خوبه
اونقدر همه چی خوب بود که به بعدش فکر نمی کردم
خیال میکردم حتی اگه نباشه بازم روزایی که باهم داشتیم
میشن بهترین روزای زندگیم که تا آخر عمرم
فکر کردن بهشون لبخند رو لبام میاره.
ولی...
بلاخره رسیدیم آخر خط
جایی ک فکر نمی کردم اینطور برسیم...
فکر نمی کردم وجودمو بهت بدم بعدش دیگه نتونم پسش بگیرم
فکر نمی کردم وقتی روحمو دادم بهت دیگه نتونم زنده ش کنم
فکر نمی کردم امانت دار خوبی برای قلبم که خونه ی تو بود نباشی.
اونقدری بهت...
هی خاطره هامونو مرور میکردم
هی میخواستم لبخند بزنم
هی اشکام می ریخت...
راستش وقتی فهمیدم دیگه نمیتونم بخندم
خواستم ازت متنفر شم ولی نشد نتونستم...
این اواخر اونقدر همه چی سخت بوده احساس میکنم مدتیه
که آدم دیگه ای داره این وضع رو تحمل می کنه
من باید قبلا...
من تا جایی که تونستم باهات خوب بودم
تا جایی که تونستم دوست داشتم
اونقدر بهت خوبی کردم که اگه یه روز بد شدی
مقصر من نباشم
که اگه یه روز خواستی بری دلیلی نداشته باشی
من هیچ بدی در حقت نکردم
فقط زیادی عاشقت بودم و این زیادی دوست...
وقتی ازش خداحافظی کردم خندید
راستش رو بخوای دلم براش سوخت
چون میدونستم پیش خودش فکر می کنه
اینبار هم مثل دفعه های قبل یا خودم سمتش میرم
یا اگه بیاد قبولش می کنم و دوباره همه چی مثل سابق میشه
فکر می کرد چون عاشقش هستم هیچوقت نمیتونم ازش...
گل آفتابگردان
زلف خود گرفته پنهان
سر ذره ای حسادت
به ستیز گشته با من
دگر دست بکش ز گریه
رخ خود به من بگردان
بزن لبخند دلبرانه
بزن بر این فراق پایان.
هیچیک
چه میکند این عشق...
تو را آرام در دل صدا می زنم؛
شمعدانی ناز می کند
اطلسی لبخند می زند
رویا بافته میشود!
و تو میرسی از خیابانی که
به سمت آغوشم یک طرفه است!⚘⚘
سحرِ حصار
از خودت
خطی بکش
بر دور من
سِحر گردم
شَوَم محصور تو
ای یارِ من
محصور عشقِ
نازنینی مثل تو
اندازه ی دنیا
بگردم گرد تو
خط خود خوانا بکش
ای عاشق زیبا سرشت
تا کشم منّت تو را
در جهنم هم بهشت
خط تو بر دور من...
نور عشق است که از پنجره ها تابیده
به سرش گل زده گلدان و به او خندیده
پنجره باز به گلدان نظر انداخته است
طاقچه عاشقی پنجره را فهمیده
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
در کتابخانەی زندگی
دنبال دو کتاب گشتم
اول: کتاب دوستی بی منت.
دوم: عشق بدون خیانت.
به من گفتند:
در قسمت کتاب های تخیلی دنبالشان بگرد!.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
فاصله ها هرگز مانع فراموش کردنمان، نمی شود...
مهم قلب هایمان هست که از پشتِ
فاصله ها برای هم می تپد !!❤️
هر زن شروع یک شعر است...
عاشقانه ایی به بلندای موهایش!
کافیست بافتن را بلد باشی...
دنیاکیانی
زنان را مردان عاشق زیباتر میکنند،
پشت زیبایی هر زن مردیست، که ساعتها
در آینه به او نگاه میکند.
دنیاکیانی
اگر روزی
کتابی درباره عشق بنویسم...
تمام صفحه هایش را خالی میگذارم!
و در آخرین صفحه مینویسم:
عشق یعنی قبل از لب هایش،زخمهایش
را بوسیده باشی.
دنیاکیانی
اگر تو را بخواهد
با همه یِ دین و دنیایش؛
خرابی هایِ روزگارانش کنارت می آید؛
می ماند...
تمام نمیشود از تو.
و برایِ بدست آوردنت با همه ی دنیا میجنگد.
اگر تو را نخواهد...
از عالم و خاتَم ؛
سپاهِ عظیمی میسازد
در راسَ ش قرار میگیرد
و همه...
خوابهایم
آشفته می دیدند مرا
در شبهایی که
بختک هراس
نفسم را می برید
حالا
از مرز پیراهنت
رد شده ام
در کشور تنت
پناهنده می شوم
تا در اقلیم غربت
قریب نگاهت باشم
شاید
روزی چشمهایت
این
آشنای بیگانه را
در کلبه ی آغوشت
به صرف عشق
دعوت
بدهند
توبودی که عشق آوردی به قلبم وقتایی که نیستی وای خیلی دلتنگم