متن محمد خوش بین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات محمد خوش بین
ز بوی عطر تو من گل بسازم
ز آواز شعر تو بلبل بسازم
برای باغت ای مه روی زیبا
به عشقت یک چمن سنبل بسازم
بخوان ای بل بل از آهنگ قلبم
بگو به یارم از این دل تنگم
بگو برگرد قفس تنها بماند
نمانده طاقتم از غم شکستم
بخواه...
ساقی مستان تویی مستی هفتاد و دو تن دست توست
باعث مستی تویی دست و سر و پا و بدن مست توست
حضرت احساس عشق در دل گودال تپیدن بگیر
لحظه دیدار ما با خدا خبط مرا رو به ندیدن بگیر
سرباز تو در دوره آموزشم قابل دیدار خدا نیستم...
دلا آخر تو را دیوانه کردند
تو را آواره ی میخانه کردند
شکستن آن دل بی کینه ات را
تو را در بند هر بیگانه کردند
تمام جاده ها از برف پر شد
تمام گوش ها از حرف پر شد
بیا ای تو دلیل بودن من
که صبرم سر رسید...
غیر از تکیه بر دیوار دیگر هیچ تکیه گاهی نیست
نشستی گرچه پهلویم ولی از عشق نگاهی نیست
امید زندگانی می شود دور چون تو نزدیکی
محبت های تو چون باد گاهی هست گاهی نیست
تو مثل یک بیابانی من تشنه در پی آبم
ببار ای ابر باران خیز که...
ای زیبای زمان ، علت تفسیر ماه
لیلای قشنگ ، صاحب چشم سیاه
دلبر ماه رخ ، دختر شهر آشوب
کردی دلم را با نگاهت گمراه
عشق تو از بس که ویران کرد رویای مرا
شعر دم شد تا بنوشد خستگی های مرا
در خیالم با تو بازهم زیر باران مانده ام
میکند خیس باز تمام خاطره های مرا
دل نیست راهی بشوم دلداده اگر هست
از عشق پر از خالی شدم آماده اگر هست
نقل است فقط مرگ وصال عشق است
یارب بکشم مرگ چنین ساده اگر هست
در صفرترین نقطه متروکم هم اکنون
یک وسعتی اندازه یک تا ده اگر هست
دل مرده در این سینه ی...
دل نیست راهی بشوم دلداده اگر هست
از عشق پر از خالی ام آماده اگر هست
گویند که مرگ بر عاشق هست درمان
یارب بکشم مرگ چنین ساده اگر هست
در صفرترین نقطه متروکه ام اکنون
اینجا وسعتی اندازه یک تا ده اگر هست
دل مرده در این سینه ی...
چشمان سیاهت ، مرا می برد
غنچه لب هایت ، مرا می برد
وقتی که آه میکشد لبهای تو
پس لرزه ی آهت مرا می برد
تمام جاده ها از برف پر شد
تمام گوش ها از حرف پر شد
بیا عشقم به فریاد دلم رس
که صبرم سر رسید...
عاشقم به جرم عشق مرا به دارم بزنید
بعد مرگم متهم به عشق هوارم بزنید
هر چه کردم دیدم که بازهم دل من
دل نکند از دل تو بیایید و کنارم بزنید
مجنون مثل باد غریب و بی مکان ست
بنشینید من که رفتم دیوانه جارم بزنید
من از عشق...
عاشقم پشت همین کوچه به دارم بزنید
بعد مرگم متهم به عشق هوارم بزنید
هر چه کردم بعد تو دیدم که بازم دل من
دل نکند از تو بیایید و کنارم بزنید
شبیه باد مجنون غریب و بی مکان است
بنشینید دور هم دیوانه جارم بزنید
من که از عشق...
ای زیبای زمان ، علت تفسیر ماه
لیلای من ، صاحب چشمان سیاه
دلبر ماه رخ ، ای دختر شهر آشوب
جمعی شده از ، طرز نگاهت گمراه
بازهم امشب با نگاهت عشق بازی میکنم
خاطراتت را دوباره صحنه سازی میکنم
چنان ویرانم از عشق تو ای مه روی زیبایم
که با دستانت به خیالم دست درازی میکنم
دو چشمت کرده حیرانم که مثل بچه آهویی
به یاد چشمانت هر شب دل نوازی میکنم
صدایم کن نگاهم کن...
بازهم امشب با نگاهت عشق بازی میکنم
خاطراتت را دوباره صحنه سازی میکنم
چنان ویرانم از عشق تو ای مه روی زیبایم
که با دستانت در خیالم دست درازی میکنم
دو چشمت کرده حیرانم که همچون بره آهویی
به یاد چشمان تو هر شب دل نوازی میکنم
باز امشب با نگاهت عشق بازی میکنم
خاطراتت را دوباره صحنه سازی میکنم
چنان ویرانم از عشق تو ای مه روی زیبایم
که دستانت به خیالم دست درازی میکند
دو چشمت کرده حیرانم که همچون بره آهویی
یاد چشمان تو هر شب دل نوازی میکند
لحظه به لحظه دل به دیدار تو تنگ است
هر ثانیه دل منتظرت گوش به زنگ است
در قصه ی آغوش تو عشق پر خطر است
تو ماه در این قصه و دل بچه پلنگ است
بی گمان مستی در آغوش تو آسان بشود
آغوش تو آغوش نه یک مزرعه...
شده چون ماه شب روی تو عشقم
دو شمشیرست دو ابروی تو عشقم
قامت خورشید کنارت خمیده ست
بس که بلندست شب موی تو عشقم
گرچه صد بار مرا پس زده ای چشمانت
می کشد مرا باز سوی تو عشقم
چه شود ساخت از قلب مریض وقتی
گل ببندند به...
لحظه به لحظه دل به دیدار تو تنگ است
با هر نفسی منتظرت گوش به زنگ است
وقتی که آغوش تو یک مزرعه بنگ است
هر دکمه ی پیراهنت آغاز گر جنگ است
زیبایی ماه علت تفسیر تو باشد
بر لوح ضمیرم همه تصویر تو باشد
با تیر نگاهت زدی آتش به دلم رفت
این قلعه ی ممنوعه به تسخیر تو باشد
ای ژاله صفت در دل ابری شده پنهان
باران که شوی سینه به تقطیر تو باشد
سیلاب شدی خشک و تر...
ابرو کمان چشم مدهوشت گلوله ست
غنچه ها از لب خاموشت گلوله ست
برای کشتنم عطر از تنت بس
انارها از زیر تن پوشت گلوله ست
خرسند ببینمت به هم میریزم
در بند ببینمت به هم میریزم
ای آنکه نبینمت دلم میگیرد
هر چند ببینمت به هم میریزم