متن مرگ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مرگ
تو نه!
گلوله ات راست می گفت !!
آدمی که پای قلبِ خود ایستاده،
سایه اش زود کج خواهد شد....
«آرمان پرناک»
مرگ چیزی را از من نخواهد گرفت...
من تو را بوسیده ام:)
ترس و فرار نشانه ی خیلی خوبی است. علامت این است که هنوز دنبال چیزی می گردی و آن قدرها هم که فکر می کنی دنبال بی چیزی نیستی . فهمیدن هر چیزی تاوانی دارد . همیشه فکر می کردم از زندگی گریزان هستم و دنبال مرگ می گردم اما...
زندگی
یک دروغ است
یک تهمت بزرگ به تقویم
یک فحش رکیک از دهانِ مرگ
یک نام جایگزین برای تنهایی
«آرمان پرناک»
با باوری لرزان/
به لبه ی پشت بام نزدیک می شوی /
که شاید /
که شایدکسی از پشت /
تو را بغل گیرد؟ /
عزیز دلم /
پیش از این /
مرگ به آغوشت کشید /
فقط فراموش کرده ای!
«آرمان پرناک»
باورت می شود ؟!
ما هم روزی قطعه ای ، ردیفی ، شماره ای بنام می زنیم
ما هم روزی می توانیم زمینی بخریم
خانه یِ کوچکی که از کالبدمان پُر می شود
از اجاره و ودیعه های سنگین راحت می شویم
البته نه مجانی و بادآورده
اما باز هم...
می کَنَد
پُر می کُند
می کَنَد
پُر می کُند
در قلبم انگار کسی
قبر می کَنَد و پُر می کُند
کسی دارد مرگ را زندگی می کند
«آرمان پرناک»
با زندگی کنار آمده ام
زندگی با من نه
ما زیرِ سقفِ هیچ
به مرگِ هم
چشم دوخته ایم...
«آرمان پرناک»
اونجایی که صیاد عزیزی میگه ..؟؟؟!!!
کاش می دانستم قبل از مرگم آخرین سیاه پوش کیست ؟
تا قبل مرگم جانم فدایت میکردم 🖤👑
در وقت برگریزان پاییز
مابین درختان محتضر،
مرگ عزیزانم را می بینم!
شعر: دریا هورامی
ترجمه: زانا کوردستانی
حتی مرگ یک جور فکر است یا بازی ذهنی . مرگ خلاصه یا شبیه یک تکه از زندگی ماست که معلوم نیست چطور از ما جدا می شود و زمانش که شد غافلگیرمان می کند . / رمان لمس / محمد رضا کاتب
درشتِ درشت نوشته بود:
- چراغ خاموش،
زندگی کنید -
ریز ریز نزدیکش شدم
برایش دست تکان دادم
راننده،
مرگ بود
«آرمان پرناک»
زندگی،
قطاری بود بدون توقف
که از پشتِ هر پنجره اش
جنازه ای شبیه من
برای منِ منتظر
دست تکان می داد ...
«آرمان پرناک»
هر چه می گردم
پیدایش نمی کنم
گمانم آسمان من
زیرِ بالِ پرنده ی مرگ
پنهان است
«آرمان پرناک»
به مرگ بگویید که کجا می آید؟!
اینجا هیچ انسانی برای زندگی کردن نمانده است!
نه قلبی دیگر زیبا می تپد و نه وجدانی بیدار است!
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
داشتم فکر میکردم چرا میگن جمعه دلگیره، غروب غمگینه یا پاییز مایوسه
و اگه این همه غم به همراه داره چرا موضوع یه عالم شعره؟
چرا مثل یه آهن ربا جذبت میکنه که بیشتر بهش فکر کنی و بیشتر غمگین شی !
شاید چون میدونیم داری به انتهای مسیر نزدیک...