متن وصال
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات وصال
از من طمع وصال داری
الحق هوس محال داری
وصلم نتوان به خواب دیدن
این چیست که در خیال داری
جایی که صبا گذر ندارد
آیا تو کجا مجال داری
اگر چشمانت به دریایی از خون تبدیل شد ؛
هیچ نگرانِ دیدارِ یار مباش ...!
من هم اینجا برای وصالت ،
سال ها خون دل خورده ام !...
غرق عاشقی بودم
به یکباره غریق
دریای چشم هایت شدم
افسوس موج نگاهت
هرگز اجازه ی رسیدن
به ساحل وصالت را
به من نداد
مجید رفیع زاد
برای من باش
تا خودم را برایت شعر کنم
و آنگاه مرا بخوانی
نور شوم میان چشم هایت
تا همیشه بدرخشند
و مدادی سرخ
تا بر روی لب هایت
کشیده شوم
مجید رفیع زاد
میمانم ُ عصای دستت میشوم
همدم روزهای سختت میشوم
پای تو میمانم ُ به تو ثابت میکنم
تا ابد جادوی وصلت میشوم
سیده فاطمه حسینی
شادی رویای وصل از دل من پر گرفت
به ساحل قلب من موج غمت سر گرفت
خسوف غم آمد و صورت ماهت گرفت
چه بی صدا آمد و تو را چه راحت گرفت
میان فریاد من سکوت تو دیدنی است
برای من گل عشق همیشه بوییدنی است
شعله ی احساس...
اردیبهشت
عطر عشق می گیرد
وقتی که رایحه ی بهشت را
برایم به ارمغان بیاوری
گل ها با دیدنت می خندند
و چشم هایم
به استقبال قدم هایت می آیند
بیا که می خواهم
به جای دیوار تنهایی
یک عمر
به شانه هایت تکیه کنم
مجید رفیع زاد
خورشید
برای تماشای چشم های تو
طلوع می کند
اگر بخاطر ماه نبود
هرگز غروب نمی کرد !
چون ماه نیز
همیشه دلتنگ
چشم های توست
مجید رفیع زاد
تا جمال تو دیدم
گفتم که از لبان او غافل شو
ماه رمضان است کمی عاقل شو
می بوسم و از کسی ندارم ترسی
ای روزه اگر معترضی باطل شو
اوایل فکر میکردم در من گم شده ای
و اگر پیدایت کنم به تو خواهم رسید و دلم آرام خواهد گرفت
اما اکنون میفهمم تو در من حل شده ای
عشق تو تمام من است
و من از دیدار اول ، در وصال تو ام!
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده