متن وصال
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات وصال
میمانم ُ عصای دستت میشوم
همدم روزهای سختت میشوم
پای تو میمانم ُ به تو ثابت میکنم
تا ابد جادوی وصلت میشوم
سیده فاطمه حسینی
شادی رویای وصل از دل من پر گرفت
به ساحل قلب من موج غمت سر گرفت
خسوف غم آمد و صورت ماهت گرفت
چه بی صدا آمد و تو را چه راحت گرفت
میان فریاد من سکوت تو دیدنی است
برای من گل عشق همیشه بوییدنی است
شعله ی احساس...
اردیبهشت
عطر عشق می گیرد
وقتی که رایحه ی بهشت را
برایم به ارمغان بیاوری
گل ها با دیدنت می خندند
و چشم هایم
به استقبال قدم هایت می آیند
بیا که می خواهم
به جای دیوار تنهایی
یک عمر
به شانه هایت تکیه کنم
مجید رفیع زاد
خورشید
برای تماشای چشم های تو
طلوع می کند
اگر بخاطر ماه نبود
هرگز غروب نمی کرد !
چون ماه نیز
همیشه دلتنگ
چشم های توست
مجید رفیع زاد
تا جمال تو دیدم
گفتم که از لبان او غافل شو
ماه رمضان است کمی عاقل شو
می بوسم و از کسی ندارم ترسی
ای روزه اگر معترضی باطل شو
اوایل فکر میکردم در من گم شده ای
و اگر پیدایت کنم به تو خواهم رسید و دلم آرام خواهد گرفت
اما اکنون میفهمم تو در من حل شده ای
عشق تو تمام من است
و من از دیدار اول ، در وصال تو ام!
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
عطر گیسوی تو پیچیده در این محفل عشق
به کجا میکشد این عطر، هوای ما را
رخ تو در صنم و بغض و پریشان شدن است
بی صدا شاد کنی حال و هوای ما را
تو که جانی و تمنا به هر پایانی
ای که تو جان بفشانی هوای ما...
نیست جز خیال وصالت
در خاطر آرمیده ام
از شوق دل گویم اگر
مستانه مستت شوم
از رنج دوریت اگر
خسته و آزرده ام
شوق وصال تو مرا
زده به بی خیالیم
(همایون بلوکی)
عصر جمعه دختری ست که:
دلتنگ می شود، غروب می گیرد
بغض می کند، شفق می شود
می گرید و گیسو می افشاند
باران بهاری نازل می شود
شب با بستن چشم هایش
خورشید را خاموش
و برای دیدن (صبح وصال) به رویا می رود...
ارس آرامی