متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
ای کاش، نگاهت بزند، چشمکِ احساس؛
تا در پرشِ چشمِ دلم، برق زند، مهر!
دلباختهی چشمِ تو شد، شورشِ قلبم؛
چشمک بزن و مهر بدم، بر تپشِ دل!
با هر نگاهِ عسلیچشمانِ نازت
شیرین شود، مثلِ عسل، کامِ درونم!
طلوع کن بر دشتِ احساسم؛
تا از مهر نگاهت،
در من،
عشق طلوع کند!
من از تبارِ بذرهای صبورم
که در سکوتِ شبانه،
به سمت نورِ نگاهت
قد میکشند.
مستی می به کنار، چشم سیاهت به کنار.
مستی می بپرد، چشم سیاهت چه کنم.؟
من به اسرار دلم، عاشق چشمت شده ام.
ولی انگاری تو، خبرت نیست از این عشق میان دل ما.
پلک وا کن تا ببینی من گرفتار توام،
آنچنان کز سر شب تا به سحر پلک نزاشتم بر هم.
من این صبح قشنگی را؛
که سرشار از گلِ مهر است،
به حسّ مهربانی،
در نگاهت،
میکنم تقدیم!
وقتی نگاهِ مهر، میتابی به قلبم،
میگردد احساسِ دلم، دلگرم و خرّم!
در نگاهم برقِ شادی میزند چشمک ز نو
چشمهی دل میزند برق از تو چون دریای شید
تا نگاهِ دلِ دیوانِ غزل، یارِ من است،
گفتن از موجِ جنونزای عطش، کارِ من است
من خط خطی میشوم هر روز:
در سکوتِ نگاهم؛
در چروکِ چشمهایم...
با نگاهِ مهربانت، مِهرزا میگردیو
بارشِ احساس را، بیانتها میآوری!
پر رنج ترین لحظه ی دل دادن،
دل کندن از آن چشم سیاه توست.
هرکجا، سازم رها، موجِ نگاه،
باز هم، چشمِ دلم، سوی تو هست...
به ژرفای نگاهِ رازِ رویا
به دنیا بنگر و، رویاسُرا شو
زیر شلاق نگاه تو..،
بیچاره دل ماست که گرفتار و اسیر است.
عشق
احساس است
ایمان است
پرتوییست از نگاه خدا
که در وجودمان شعله میکشد
مینویسم، عشق را در دفترم
با نگاهِ خیسِ چشمانِ ترم!
مشتاق دیدار توام.
آن دم که میگیرد ز تن چشمان تو جان را.
تمام نقطههای دل
قلمروی دلت شده
تو پادشاه دل شدی
به یک نگاه مهربان!
وَ او محرم نشد با دل،
میانِ لحظههای عشق؛
من از دیدِ نگاهِ او،
چنان بیگانهای بودم!
دل خریدارِ محبّت گشت، با مهرِ نگاه؛
گو به چشمانت بتابد، اندکی بر دشتِ دل!