متن گذشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات گذشته
یادت می آید گفتی عاشق عکاسی بودی و من گفتم من عاشق کفشهای ورنی دخترانه امر
می خواهند کفش ورنی سفید بپوشم
می دوم
می دوم
به گذشته
به دور
دور
دور
چه می دانی شاید سال های دور
وقتی تو عکاسی می کردی من اشتباهی در عکست افتاده باشم...
یه روز صبح از خواب بیدار می شی و متوجه می شی دیگه به گذشته و آدم های گذشته هیچ حسی نداری. دیگه می تونی به راحتی برای همشون آرزوی خوشبختی کنی. به جورایی حس رهایی و بی احساسی کامل پیدا می کنی. از اون به بعد دیگه با کسی...
گاه با حرف های دیگران جان دادن دوباره را حس میکنم..
فریاد از درون را شنیده ای؟
اگر نشنیده ای بدان شانس با ت یار بوده...
اما اگر شنیده ای..
میدانم ک گویی کسی در گوش ت فریاد میکشید اما اطرافت سکوت بود..
بگذار نگویم از نفس های تنگی ک...
شاید یک جایی در گذشته ی من بودی!
شاید آمدی طرفم و گفتی: دوستت دارم!
پرسیدی: مرا نمی شناسی؟! من همانم!
بی تفاوت از تو گذشتم و اسمت را هم از یاد برده ام. اما تو حتما نام کوچکم را روی دستت نوشتی تا یادت نرود!
تو بازهم به سراغم...
تو برای ادامهٔ مسیر زندگی ات ...
تنها دو راه داری ..!
یا در میان پیچ و خم های زندگی و طوفان مشکلات استوار بایستی و حال خوبت را بسازی ...
یا آرام بنشینی و ویران شدن کاخ رویاهایت را به جان بخری ...
و به یاد خاطرات سوخته آینده...
خسته نشدی از تکرار تکرار ها ؟
از مرور هر روز خاطرات ؟
از بی حواسی و ریختن چای در بشقاب ؟
تا کی میخواهی در گذشته سیر کنی ؟
یک بار برای همیشه
شجاعانه مقابل گذشته بایست از دل اشتباهات تجربه را بیرون بکش و پلهٔ راهت کن ......