100 متن کوتاه وفا ۱۴۰۳ جدید 2024

در حَسرت تو میرَم و
دانم تو بى وَفا

روزى وَفا کُنى
که نیاید به کارِ مَن....

تو مثل تمام رفتن ها هستی که برمیگردی

و من مثل تمام برگشتنها ؛

اینجا منتظرت میمانم ..!

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن...

همه عاشق شدن را بلدند
اما فقط تعداد کمی هستند که بلدند
چگونه در عشق با یک نفر برای مدتی طولانی بمانند...

بعد از رفتنش هیشکی نتونست جاشو‌ بگیره، حتی خودش بعد از برگشت :)

دلم میخواست تا ابد دوسِت داشته باشم ولی انقد دلتنگم گذاشتی که دیگه حتی نمیخوام بهت فکر کنم!

 شاید تنها کسی نیستم که دوستت دارم اما کسی هستم که تنها تو را دوست دارم !


️

 شاید تنها کسی نیستم که دوستت دارم اما کسی هستم که تنها تو را دوست دارم !


️

کوفه میا حسین جان کوفه وفا ندارد

کوفی بی مروت شرم و حیا ندارد

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم

شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم


اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت

کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم

خوشه خوشه ی تنم
قهقه ی وفا می زند
به عهد سر خرمنت

بهترین هدیه یرای دوست
وفا است

الف

ب


فضل الفبای وفا

ابوالفضل

دردم این است کسى نیست که در روز وداع
کاسه اى آب بریزد ز وفا پشت سرم

به سلامتی اونایی که از پاکیشون دوستی آغاز میشه،از صداقتشون دوستی ادامه پیدا میکنه و از وفاشون دوستی پایانی نداره...

میکشت مرا به من دوا هم می داد
معجون محبت و وفا هم می داد
استاد مسلم خصوصی بود و
معشوقه ی من درس جزا هم می داد

وفا به قیمت جان هم نمی شود پیدا
فغان که هیچ متاعی به این گرانی نیست
.

همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت
باز این یار قدیمی چه وفایی دارد

رفاقت بار سنگینی ست
کسی بر دوش می گیرد
که یک دنیا وفا دارد.

آنکه به من وفا نکرد مرهم تو نمی شود ...!

ای آن که وفا را بدریدی
وز حرمت ما هیچ ندیدی
دنیا بر قاعده ی سبز نچرخد
پاییز بیاید، همه معکوس بگردد

محبوبه کیوان نیا(محبوبه شب)

عشق
نه مجنون میشناسد نه لیلا را
عشق ماندن میفهمد و وفا را...

ی روزایی با تموم وجود میخندیدم...

الان با تموم وجود نگاه میکنم...
از روزی میترسم ک..

با تموم وجود کنار بزارم...

نویسنده: vafa \وفا\

نیازمند کمی ذوق در زندگی هستم..
فروشگاهش را میشناسید؟

پولش هرچه شد مهم نیست.
شاید ذوق زنده ام کند..
از مردگی خسته ام...

کمی روح میخواهم...
از بی روحی خسته ام..

نویسنده: vafa \وفا\

مرا ز عشق تو این بس که در وفای تو میرم

او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال

دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟

پنجره هم به باد وفا نکرد
آن هنگام که
اشتیاق اورا
پشت قفلهای بسته ی دلش حبس می کرد...

گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست

تا ریشه در آب است امید ثمری هست

یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هر چند درین عهد خریدار ندارد

قهر است کار آتش گریه ست پیشه شمع

از ما وفا و خدمت وز یار بی وفایی

دلبری می خواهم از جنس وفا و معرفت

آنکه من ، دلبر تصور کردمش ، دلبرنماست

محبت را در وجود سگی دیدم

توله سگ دیگری را شیر میداد……

ذات محبت در دل باشد حیوان و انسان ندارد سخنی به جاست که گویند وفا را از سگ بیاموز .

سخن انسانی

در هیچ لحظه ای وفااا

را نمیتوان یافت..

لحظه ها اگر با وفا بودن ..


گذر نمیکردن..