متن سرگشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سرگشته
یک روز شدم جان و شدی جانانم
گفتی که به پای تو بریزم جانم
حالا نه خبر هست ز جانان و نه جان
افسرده و سرگشته و سرگردانم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
بی تو مثل کشتی بی ناخدا سرگشته ام
خسته ام،حیران شدم.. پایان خود را دیده ام
سجاد یعقوب پور
بیاور
اگر یکروز می آئی سراغم نشان از گوهر تابان بیاور
نسیم جنگل مازندرانی، ترنج از خطه ی گیلان بیاور
سهندی را بلرزان بار دیگر به شور نغمه ی ترک بیاتت
شکوه لاله ی دشت مغان را به آغوش ارسباران بیاور
زلال مشهد سرچشمه ها شو شراب جلوه آئینه ها...
همانی که ز فَراقَت مجنون گشته ام
تو همانی که مرا سرگشته ی ویران کرده ای
تو همانی، همان سیه چَشم کمان اَبرویم
تو همانی که دلم لک زده چَشمانش را
تو همانی ، همان مجنون بی عشقی
من همانم ، همان لیلیِ بی سروسامانم
من همانم که ز دوری...
ننویس لطفا!
یک جو صداقت توی گندمزار مان نیست
حرف از رفاقت بر سر بازارمان نیست
گرگی برادر های مان را خورده شاید
غیر از لباسی پاره چیزی بارمان نیست
شب زنده داری هایمان را خواب نوشید
صبحی همآوای دل بیدارمان نیست
ای کاش باورهای مان فهمیده باشند
یاری به...
من بنای کهنه ای در بستر ویرانی ام
مثل باقیمانده ی آثاری از اشکانی ام
با نجابت بغض ها را در گلو حل کرده ام
مثل ابرم,زود میگیرد رگِ بارانی ام
لذتی دارد برای چشم تو شاعر شدن
با تو ترکیبِ نبوغ سعدی و خاقانی ام
ای کبوتر از قفس...