چشمانت نور خورشید من اند.
حرفی بزن
گاهی بی تو چنان سردرگمم که آوای قدم هایم مرا می ترساند...
به آغوشت که می رسم ☘️
تمام جهان کوچک می شود🍃
....فیروزه سمیعی...
خنده ات
همان است که از یادم برده بود☘️
چه اندازه خوشبختی ساده است🍃
...فیروزه سمیعی...
عشق
نامی نیست
حس آتشی ست که زبانه می کشددر سینه ام
و می سوزاند
هر فکری
جز تو را
فیروزه سمیعی...
حالا دیگر تو نیستی
اما من
با خیال حضورت
جرعه جرعه می نوشم
از تلخی و شیرینی
این عشق که نمی میرد...
🍃☘️پاییز و شراب و عشق همراز شدند
در لحظه ی دیدار تو آغاز شدند🍃☘️
...
...فیروزه سمیعی🍂✨...
هر صبح
قهوه ای برای نبودنت می ریزم
و با خاطره ات
تلخی اش را می چشم ....
...
...فیروزه سمیعی...
شب
صدف ها
گوشه ی خوابِ دریا...
.....
....فیروزه سمیعی...
یک پنجره می خواهم
رو به باغ صبح
پر از عطر نارنج
سبز
سبز🍃☘️🍊
....فیروزه سمیعی...