شعرکوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعرکوتاه
صبر می کنیم تا آفتاب برگردد.
شب که ماندنی نیست.
زمانی که سرما به جانمان زده است ،
باور داریم به صبحی نو،
در فصل رویش لاله های بیقرار.
رویا می بافیم با شعله های آتش درون.
احساس لحظه های بعد خزان را بهار می داند و بس
شراب چشم تو نوشیدنی بود...
صدای خنده هایت دیدنی بود ...
میان بارش صد بغض و اَندوه...
وفای بوسه هایت چیدنی بود...
حسن سهرابی
اگر روزی نشانی مرا خواستی
از آسمان بپرس...
کدام مسافر است
که تمام جاده ها را سیاه پوش کرده؟!
دل در قفس و تن پَرِ پرواز ندارد
این حافظه بی تو که دگر راز ندارد
در جنگ میان من و چشمان سیاهت
این لشگر بی خاطره سرباز ندارد
..........................
حسن سهرابی
درخت را شکست
امّا
از پس کوه بر نیامد
باد.
رضاحدادیان
در می آورد
صدای برگهارا
پاییز.
رضاحدادیان
وه، آزادی قرینه ی لب های توست،
یک انار ترک برداشته،
بر بلندترین شاخه درخت عشق،
که چیدنش محال است...
مهدی بابایی (سوشیانت)
خستم،
به اندازه تاریخ معاصر ایران خستم.
محمدرضا دهگان
آرام بیا!
پاورچین، پاورچین
پنجره را
نیمه باز می گذارم
تا کسی نداند
ماه مهمان من است
رضا حدادیان
لشکر چشمان تو
تا بُن دندان مسلح
و من
سربازی تنهایم
رضا حدادیان
لب فروبند !
یک جفت قناری
در چشمت
آشیان کرده است.
رضا حدادیان
کبوتری خیسم
که از طوفان...
بیا برقصیم
برمدار حروف
که حریف چشمان توست
در حلقه ی تن هایی ام ...
✍️مهری چراغی( موژان)
در نیم کره ای
از معادلات معکوس
کمی بالاتر از میدان هیاهو
کسی جار می زند
آزادی/ نبود
بیا که دربندش کردیم ...
مهری چراغی(موژان)
بی تو
دست هایم
به شانه ی آسمان نمی رسد
خط
به خط نشو
بگذار در این سطر
سوی چشمانت/ پرواز کنم
مهری چراغی(موژان)
در دور دست ترین ارتفاع دوشیزه
سروی
به فرار از جنگل
اعتراف می کند!
بی درنگ
پچ پچ چشمه و سنگ
به او/ پا داده است
مهری چراغی(موژان)
در این بوران سرد مهری
زمهریر نبودن ات
دلم را می لرزاند
در جانم رخنه می کند
و دستانم،دور از دست هایت
بوی زمستان می گیرند