سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بی تو،آینه ی چشمانم،بغض سکوت را،مات می کند...بی تو،سبزدشت وجودم،پر از بهانه می شود...بی تو،صحرای دلم،خونبار است،از نمِ چشمانم!نه...بی تو،بهار هم،اینجا،نمی خندد!زهرا حکیمی بافقی،کتاب صدای پای احساس،ص۱۶۰....
چقدر مات شود شطرنجِ دلمشاهِ رُخت را؟تا کی ماهی قلبمدر شطّ رنج شناور باشد؟زهرا حکیمی بافقی (کتاب ترنّم احساس)...
چقدر محو شوم هر روزدر تکراری های دل؟چقدر محو شوم هر روزدر مات های آیینه ی احساسم؟زهرا حکیمی بافقی (کتاب ترنّم احساس)...
چرا عطش می گذارددلم رادر انتطاری مات؟زهرا حکیمی بافقی (کتاب ترنّم احساس)...
گفت دوستت دارم و من مات مانده امچو طفلی در املای قسطنطنیه!!ارس آرامی...
یکبار هم لابه لای این همه کیش، مات من شوارس آرامی...
زندگیشطرنج با جبر استتا پایان عمرانتخابت را بڪن...!یا مات اویا ڪیش خود...
مات و مبهوت توامای همه زیبایی محض...
در بلا هم می چشم لذات اومات اویم مات اویم مات او...
وقتی از دور می بینمش به خود می گویم:لیاقتش همان کوچه ی بن بست افکار پوسیده ی دیروز است اما غنچه ی لبان را می گشاید وبا یک لبخند ماتم می کند وقتی می گوید : \\آسمان مال من است گرچه آن تکراری است\\حجت اله حبیبی...
آمد و گفت دوستت دارم و من مات مانده امچو طفلی در املای قسطنطنیه!!ارس آرامی...
گفت دوستت دارم و من مات مانده ام ؛چو طفلی در املای قسطنطنیه!!ارس آرامی...
عشقبازیست، نه بازی که مرا مات کنی...نازنینا دل من صفحه ی شطرنج که نیست!...
در صفحه ی شطرنج دل مات رخ ماهت شدمسرباز عشقت گشتم و یکباره گمراهت شدم...
من هر روز با او صحبت میکنمدر پشت میزی زیبا در کافه ای قدیمی من غزل میشوم او شور میشودمن غرق می شوم او ناجی می شودمن مات می شوم او مبهوت می شودمن درد او درماناو سرد می شود من گرمامن حرف می شوم او نگاهمن بغض می شوم او اشک در سکوت دو نفرمان پا به پای هم سخن میگوییمبی هیچ نشانه ای از رنگ هر روز صحبت در سکوتصدای سکوتمان از هزاران موسیقی دیدنی تر استخندهایمان عمیق تر و احساسمان پرشورتر......و صدای سکوتمان پر رنگ تر.....ز...
مات بازی نگاهت شدمانگار کیش شده به دنیا امده امدست از این دنیا بریدم انگار که اغفال شدمعاشق معشوق شدیم ولی چه زیبا انکار شدمدست به سکوت زدم تا که دور از اندوهت کنمفارغ از اینکه گم در چاله اندوهت شدمهرچه نزدیک تر شدم دور تر شدمباختم به بازی و مایوس تر شدم......
من اون شاهی ام که جلو چشای تو کیش و مات شدم ......
ماتچشمهایت هستمتو فقط نگاهم کنسرمیکشمقهوه تلخچشمانت را...
من بنای کهنه ای در بستر ویرانی اممثل باقیمانده ی آثاری از اشکانی امبا نجابت بغض ها را در گلو حل کرده اممثل ابرم,زود میگیرد رگِ بارانی املذتی دارد برای چشم تو شاعر شدنبا تو ترکیبِ نبوغ سعدی و خاقانی امای کبوتر از قفس دوری کن و اینجا نمانتا ابد من در اتاق کوچکی زندانی امدیدن تصویر خود در آینه زجرآور استتا که تفسیری برای بی سر و سامانی امبخت ما فاعل نشد تا همت و کاری کندمثل اسماعیلم و در نقش یک قربانی امشعر من تصو...
چه فرقی میکند،مهره ی سیاه باشم یا سفید،چشمانت با اولین حرکت ماتم میکنن️️️...
پیوسته در آرزوی میقاتی تودر کیش دلم تا به ابد ماتی تویکریز رباعی و غزل میخوانیشاید که دبیر ادبیاتی تو...
من با تمام مُهره هایممات شدم پیشِ رُخ َت!وقتی حواسمپَرتِ چِشمانَت بود️️️...
چون مات توام دگر چه بازم ...؟...
چون مات توام دگر چه بازم...؟...
پی به معنی بردهام در عالم صورت پرستیگر تو محو صورتی، من مات صورت آفرینم...
تو براستیُرخت رادر شطرنج چشم ھایم قراردادیکه ھمه چیجلوی چشم ھایم مات شدجز تو...
آذریادش رفته که پاییز است!نمیبارد، فقط یخ میزند!به گمانم کسی به طرز فجیعیتنهایش گذاشته، وگرنه اینگونهماتش نمیبرد!...
گفته بودى که چرا محو تماشاى منىآنچنان مات که حتى مژه بر هم نزنىمژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرودناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی...
آذر یادش رفته که پاییز است...نمی بارد ، فقط یخ میزندبه گمانم کسی به طرز فجیعی تنهایش گذاشتهو گرنه اینگونه ماتش نمیبرد......
من مات توام...شاه دلم باش...
عاقبت دیدی که ماتت کردو رفت...
لبخند که میزنیمات تصویرت میشومزل میزنم به چشمهایتزیر لب آهسته میگویمچه کردی با من نازنین؟تا دنیا دنیاست عاشقت میمونم...
در زندگی / بر خلاف شطرنج/ بازی بعد از کیش و مات هم ادامه پیدا می کند...
آمدی با دل من بازی شطرنج کنی! شاه مغرورم و با دیدن تو مات شدم...
شطرنج زندگی من ...همیشه بی پیاده بود/ همیشه کیش و مات من آسون و خیلی ساده بود...
مات شدم از رفتنت .هیچ میز شطرنجی هم در میان نبود. این وسط یک دل بود که دیگر نیست...
در صفحه ی شطرنج زندگی همه ی مهره های من مات مهربانی تو شدند و من قلبم را به تو باختم...
زیبا تو که با مژت یه دنیا رو مات می کنی یه دنیا رو قربونی چشمک چشمات می کنی تو که اگه کسی نخواد با تو مث آینه باشه با داغی لحن نگات اون و مجازات می کنی...