سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
آمدنت🌷قطعی🌾میدانم🌷خداکند🌾درتقدیر🌷آمدنت🌾من🌷هم🌾درتقویم🌾روزهایت🌷باشم🌾مولای من...
بسم رب المهدیحضرت باران ؛شهر بی تو قفسی تنگ استعشق بی تو هوس و ننگ استدل بی تو پر درد و رنج استجهان بی تو درگیر جنگ استببار بر ما ......
یا نوردنیا دنیا آرزو در دلت پرورده ای ؛که دنیا برایت گل بکارد ؟!؛هرگزدنیا را آنگونه شناختم که جز درد ؛هدیه ای ندارد برای دل های بی آزاربا دلت راه نمی آید ؛ حتی اگر تو ؛قدم به قدم همراهش شویگر طالب آرامشی ؛همقدم آسمان شوآسمان آغوشش از دریا آبی تر استو نرم تر و زلال ترپس در آبی آسمان غرق شدن ؛را بیاموز پریناز ... ....
یا نورزنان ؛ ذاتا شرافت مادری دارندچه کودکی را به دنیا آورده باشند ؛چه نیاورده باشند .این موجود ظریف و قوی ؛ درآن واحد ؛یک مرد ؛ درون خویش پنهان دارد ؛همچنین یک زن ؛ که خود واقعی اوست❤در مواقع لزوم از هر مرد قوی پنجه ای قوی تراستو در غیر این صورت یک زن است که احساس مادری ؛زیباترین شکل بروز آن استزن ؛ شبیه ترین فرد به خداست اگر ؛شیطان صفتان بگذارند!!! .... بگذارید زنان ؛ زن بمانند ؛بی آنکه نفس زن بودن را از آنان بگیرید .....
زن بودن به تنهایی ؛ یک معجزه است!!! بیشتر از این از زنان نخواهید...
حیف است این همه ابهت به یغما برودرنگ های زیبا و گرمت به تاراج سرما برودگرچه شعرسپید می بارد ازنفس های زمستانحیف است این همه رنگ زیبا از دنیا برودتابستانی ام و نیستم از تبار حضرت پاییزحیف است عطر باران پاییزی با جفا بروددرانجماد نشیند دریاچه ی سومین دختر یارحیف است چمدان ببندد و از دیار ما برودموج سرما با تمام هیبتش ؛ بتازد به دل ها ؛حیف است این مهمان کریم از اینجا برود ......
دلم پشت دیوار خزان ؛ به زمستان می اندیشدراستی چقدر زمستانیم در همیشه ی جهان...
یا نورنور شدی تا ظلمت از دل های اسیر خاک برگیریعشق شدی تا سردی از دل های پژمرده ؛ بازستانیجااان شدی تا جسم های خسته مان را ؛ امان باشیمهر شدی تا ماه بی نور نماندعدل شدی ؛ تا ظلم از حفره ی دل ددمنشان رخت بربنددستوده شدی تا ستایش از نامت ؛ به بندگی رسدپیامبر شدی تا راه از بیراهه ؛ جدا گرددانسان کامل شدی تا ؛ خدا به خود ؛ تبارک الله گویدبا من بگو ای اسوه ی نیکی های بی شمار ! ؛چگونه تورا نشناختند ؛ آنان که گاهی ؛از سر بی شرمی یا...
بسم رب المهدینشسته ام در آستان انتظار یادی که ؛قطعا آمدنش ؛ تنها راه نجات بشری ستوقتی که _او_ رفت من نبودمنمی دانم وقت آمدنش من هستم ؟ ؛★★★★★... با من بگو از آمدنت ؛_آیا روز بازگشت به دنیای پردرد ما !؛من نیز هستم ؟؟؟ یا زیر سنگی سرد انتظار می کشم ؛شنیدن « انا المهدی » گفتنت را !!! ؛با من بگو ؛ من طاقتش را دارمای یار مهربان و پدر گرانمهری که ؛کسوت امامت و ولایت از خدای جانان داریتو بیا حتی اگر ؛ من غزل خداحافظی را ؛با د...
یا نورچهل منزل اسارت بی شکایتچهل منزل بصیرت بی نهایتچهل منزل شهادت بی اسارتچهل منزل روایت بی حکایتچهل منزل سعادت بی روایتچهل منزل شهامت بی حمایتچهل منزل ملامت بی رعایتچهل منزل هدایت بی ملامتچهل منزل کفایت بی سماجتچهل منزل عنایت بی رفاقتچهل منزل لیاقت بی سرایتچهل منزل خدا با هر قدم ؛ نوری نوشتهچهل سوره ؛ چهل قرآن ؛ به روی نیزه ها ؛آیه به آیه ... ؛ شده بر مرکب آدم سوارهچهل دریا شده غرق تحیرچهل روز است ؛ ارباب دو عا...
پاییز ؛ بهار به بغض نشسته است ؛ در اندوه بیکران روزگار...
یا نوریکی بود ... یککککی نبودبانوی زیبایی بود به نام بهارمخمل سبز نگاهش هزار دل پشت معجر خود داشتبه بلوغ رسید و نامش شد تابستان... و حالا در این برهه از زمان ؛در اوج آزاداندیشی ؛ به سنی رسیده ؛که نامش شده پاییز و خزان ...؛و این یعنی ؛برگ ها اجازه دارند ازاین به بعد ؛به هر رنگی دلشان خواست ؛ لباس بپوشند...حالا بهاربانوی مخملین نگاه ؛ابهتش شده صدچندان ... ؛نامش شده ؛ فصل عشاق شیداوپریشانگرچه پاییز غمنامه ی بهار است از دل...
هوالعشق❤هوالعاشق❤هوالمعشوقعشق حس نجیبی ست ؛نازل شده از آسمان حضرت دوست...شاید نام دیگرش خداست...یا اسم اعظم_او_ستنوشته شده بر کتیبه ی با طهارت دل...و حک شده بر جان شیدای آدمیبعد از خدا ؛ جز آدمیزاد ... ؛ احدی ؛جرات برداشتن این ودیعه ی سنگین را نداشته و نداردعشق حسی ماورایی ست ؛تنزیل شده از سینه ی پردرد آستان حضرت دلدارعشق دریاست !!! پراز امواج متلاطم و ناآرامو قطعا حسی فرازمینی ست ؛در دل فرزندان زمین❤؛تا آسمانی کند ؛ د...
چقدر عاشقان تقلبی زیاد شده اند ؛ آنان که هوس را بجای عشق درآغوش کشیده اند...
خدایا تو بهتر می دانی دل در هوس دیدن روی ناپیدا و پنهان و همیشه پیدای توست ... دست دل را محکم تر از همیشه بگیر ؛ ای یار ازلی و ابدی ام ... ....
گاهی چنان خسته جانیم ؛ که جان دادن ؛ هم کار سختی ست...
من اینجا بس دلم تنگ استدرون سینه ام هر روز یک جنگ استمن اینجا آسمانم ابری و سرد استکنار برکه ی دنیا ؛ برایم زندگی ؛ پردرد و بی رنگ است ... ....
گاهی دلت می خواهد ؛چمدان دل را ببندی ... ؛و با بال خیال ؛ به یک جای دور سفر کنی...شاید جایی که مرغان مهاجر می روند ؛... مهاجرتی بی بازگشتیا جایی فراتر و دورتر ؛... آنجا که سیمرغ افسانه ای اسطوره ها ؛به داد خسته دلی های رستم نجیب و بزرگ می رسید...
مسافران شب راهی سفرند ؛ سفری رو به سحر...
شب است و قطار خاطره ها براه چادر سیاه شب ؛ محافظ زیبایی ست ؛برای چشمان به اشک نشستهو ماااه ؛ این دلبر زیبای آسمان ؛تنها قصه گوی ؛ هر شب لحظه های شب بیداران ؛جای شهرزاد شب بیدار ؛ نشسته تا ؛جانی گرفته نشود از بیداد پادشاه دلتنگی هانگران نباش مسافر صبح ؛شب نیز مسافر است ... ....
یا نوریا شمس الشموسیا انیس النفوسخورشید از دستان شما نور می گیردمهربانی از آغوش شما برمی خیزدآسمان از آبی نگاه شما ؛چشمه سارش را وامدار استآهوان منتظر دل هایمان ؛تنها ؛به حرمت رافت شماست ؛ که ؛به ضمانت ؛ تضمین داده و هنوز ؛جهان از این همه نامهربانی به مرگ ناگهانی ؛جان نداده ... ؛ و تسلیم نشدهاصلا خدا به حرمت کلمه ی طیبه ی ؛سلاله ی خورشید وجودتان ؛ماه را از شب هایمان نگرفتهکاش این ششمین شنبه ی پنجواره ؛به جماعت جم...
هنوز با نوای باران دلتنگ صدایت می شوم حضرت جاناندلتنگ ماه رخت می شوم ؛دلبر ازلی و نادیده و ابدی امآرام می شود ؛ ذهن خسته ام ؛ وقتی می بارد یاد بارانبی چتر می روم زیر باران ؛ در دیوان اشعار سپید ایواناو می بارد و من می شوم حیران ؛از های های سوزناک دل ناودانگرچه گشته ام سال ها ؛ بیابان ؛هنوز یکتاپرستم ونگشته ام پیرو خدایانبا اینکه ؛ خاکی ست ؛ جاده های ابریشمی این خیابانهنوز ابری ست ؛ دل پردرد این آسمان ؛با یاد و خاطرات اندوهبا...
کاش به وقت دلتنگی ؛بغض موذن می شکست و ؛اذان باران سر می داد!...
بسم رب الحسیندوباره از نای زمان ؛می وزد نسیم عاشقی و شور و شیداییدوباره کشتی نجات بشر ؛به ساحل دل ها زده لنگرو بانگ رستگار شوید ؛ شنیده می شود از ؛حنجره ی نورانی آسمان این ابوالبشردوباره نینوای حضور ؛به پا کرده غوغا و شورو دریای پرخروش حضرت نور ؛به تلاطم آمده از امواج محکم شعوردوباره آسمان به زمین آمده ... ؛ و از دریچه ی دل ها می کند عبوراین که از چشمها می چکد ؛ خون دل است ؛ گشته بی رنگ از غروربر طبل رسوایی زنید ؛ جور حا...
حسین جانتوادامه ی نوری ازچشمه ی حسن و دلبری و دلیریوادامه ی آسمانی برسرزمین خسته ازعصیان و اسیریتوخودبارانی...
سلام بر حسین و علمدار با بصیرتشسلام بر یاران شهید با غیرتشسلام بر محرم و محرمیتش با دل های پرحسرتشسلام بر آب های همیشه تشنه و در حسرت لبهای نجیب عباس سلام بر سقای تشنه لب و باوفای حضرت خورشیدسلام بر سینه های سوخته از عشق حضرت یارسلام بر جان های شیفته و شیداسلام بر تشنه لبان همسایه ی دریاسلام بر قمر قبیله و ماه عشیرهسلام بر فریاد علی از حنجره ی مبارک زینب کبریسلام بر روزهای پراتش انتظارسلام بر روزی که مهدی این سلاله می آیدآ...