متن کربلا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کربلا
- حِسۍبَراۍِگُفتَنِ شِعرۍ جَدید نیست . . ៹
یِڪ مِصرَع ۅ خُلٰاصِہ دِلم تَنگ ِڪَربَلٰاست ࣫͝ . .❤️🩹🫀!″
دلنوشته🖤
کربلا نرفتن سخت است ودلگیر،گاهی می گویم کاش جای آن ها یی بودم که رفته اند یا عازم اند .وقتی خاطراه هایشان رامی شنوم
بغض گلویم رافشار می دهد ازاینکه نمی توانی چیزی بگویی
چون تجربه نکرده ای .درد فراغ داری گویی دلت کربلاست خودت درایرانی .ولی کربلا نرفته...
دوای زخمِ قلبم و، شفای سینه ام، حسین؛
دمای مهرِ جانم و، صفای سینه ام، حسین...
زهرا حکیمی بافقی
بیتی از یک مثنوی عاشورایی
(کتاب ققنوس احساس)
بگو هوای ابری دلم، پُر از تبِ غم است؛
کبوترِ وجودِ من، اسیرِ بندِ ماتم است...
بگو که خسته شد دلم، از این جهانِ چون قفس؛
به جز تبِ محبّتش، نمی تپد، در این نفس...
زهرا حکیمی بافقی
برشی از شعری عاشورایی
(کتاب ققنوس احساس)
صدای نوحه ها می آید ای دل!
غمی، در حسّ ما می آید ای دل!
سرای سینه ها آکنده از غم؛
شهید از کربلا می آید ای دل!
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
کربلا یعنی درس غیرت و ایثار
دل بسته به کنج حرمت حضرت باران
هر روز دعا با دل خون دیده ی گریان
قسمت نشد از قافله ی عشق عقب ماند
این زائر عاشق نرسیده است به مهران
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
جان ما را غم این کرب بلا خواهد کشت
یا همین زمزمه و شور و نوا خواهد کشت
نذر کردم که پیاده بروم خدمت دوست
عاقبت حسرت این عشق مرا خواهد کشت
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
می شود چشمان من با دیدنت گریان شود؟
لحظه ای سیراب و روزی بر شما مهمان شود؟
ابر بی تابم که عمری حسرتت در سینه است
می شود بغض دلم در کربلا باران شود؟
بهزادغدیری
نهان گشته ی یاسین
مهتاب شب حادثه ها صحن سرایت
خورشید جهان همقدم حال و هوایت
پروانه ترین عالم هستی شده انگار
هر اختر چشمک زنی از قبله نمایت
تو آینه ی نقش پر از شوکت عشقی
دنیا شده لبریز تو و شور نوایت
ای اول نام تو نهان گشته...
این دشت بلاغرق به خون است
سرهای به نی چون ماه منیراست
این دشت بلا کرب وبلای حسین است
آن ماه منیریل ام البنین است
صدای نوحه ها می آید ای دل!
غمی در حسّ ما می آید ای دل!
سرای سینه ها آکنده از غم؛
شهید از کربلا می آید ای دل!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
صدای نوحه ها، می آید ای دل!
غمی، در حسّ ما، می آید ای دل!
سرای سینه ها، آکنده از غم؛
شهید از کربلا، می آید ای دل!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
ای غم هر لاله ی پرپر سلام!
ای سکوت گریه ی حیدر سلام!
ماه نامت نور را تفسیر کرد
بر تو ای از عشق تنهاتر سلام!
خاک تا روزی که باشد کربلاست
جاودان شد بغض پیغمبر، سلام!
آسمان بوی غریبی می دهد
بیت بیت شعر من با هر سلام...
با...
بانوی کاشانی:
آب در آتش بیافتد شعله ورتر میشود
دیدگانش از غم بی یاوری تر میشود
کی بنوشد آب سقای وفادار حسین
چون ببیند پیش چشمش غنچه پرپر میشود
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
کربلایم آرزو بود
در خیابانهای تهران،در میان اَشک
چشمان،با همه آفتاب سوزان
کربلایم آرزو بود
با همه این چشم گریان،با همه غمهای
دوران ، در میان جمع یاران
کربلایم آرزو بود
در سرای جان جانان،در میان مهربانان
با همه دلهای نالان
کربلایم آرزو بود
با همه این قلب سوزان،با همه...
در عزایی که
ماه طبل عزا شود
ملائک نوحه می خوانند
ستارگان سینه می زنند
و ابرها می گریند
کهکشان ها بیرق و کتل را
بر فراز آسمان ها
به اهتزاز در می آورند
به خورشید خبر دهید
صبح فردا
با شال عزایش طلوع کند
چون تمام عالم
کربلا شده...
سلام از من به دشت کربلای عشق
منم عباس! مرد باوفای عشق!
سلام از من به مشک و نهر پر از خون
دوباره عشق لیلا شد و من مجنون
سلام از من به لب هایی که خشکیدند
به طفلانی که مثل بید لرزیدند!
سلام از من به آن گهواره ی...
آبی نیست
ابرهای دلتنگی بارورند
در کربلا
غم می بارد
زندگی اجباری ست،
درد ما تکراری ست
زخم ما هم کاری ست
صاحبخانه جوابمان کرده
ما فقط مهمانش تا سر این ماهیم
روزمزدیم اما با همین
دخل کم و خرج زیاد
کربلا هم می خواهیم
خدا کنه هر کی هر جایی که آرامش؛ دلخوشی داره
و کنار اونی که عاشقشه تا ابد باشه مث پایین پات
خوش به حال علی اکبرت ارباب ❤