سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
شب بخیر گفتن ما،محض ادای ادب استورنه چون شب برسد،اول بیداری ماست...
درورطه ى این شبکه رنگش به سیاهی سٺطوفان زده اَم من به سیماب نگاهی ...!!...
شب نگردد روشن از وصف چراغنام فروردین نیارد گل به باغ...
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظریشب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم...
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی غنیمت است چنین شب که دوستان بینی...
ناگهان پنجره پر شد از شب...
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی...
شب فقطان جا که در میانتاریکی،گره بخورد نگاهمبه برق چشمانت!...
«تو»زیباترین اتفاق شب های منیاتفاقی شبیه ماه در تاریک ترین شب جهان...
نمى دانمشاید شباز کنار چشم هایت گذشتکه تمام روز رااز دنیا گرفتى...
ستاره ای که از اسمان / می افتد / تسلیم سیاهی ی / شب میشود /...
من دعا گوی توأم هر شب و شب می داند,؛ دل ما قبل تو، اینقدر مناجات نداشت!...
شب ها نور ماهدر چشم تو می درخشدشب بخیر هایتماه آسمان را برای منروی زمین می آورد ️️️...
باز شب شددر خیالممقصدمآغوش توست ... ️️️...
آهوان، گم شدند در شب ِ دشتآه از آن رفتگان ِ بی برگشت...
گاهی اوقات همه چیز میشه یک خط ، یک افق و نارنجی غمگینگاهی هم شب است هم روز...
ما تو خونمون وقتی سالاد الویه درست میشه تا یک هفته صبح ظهر شب وعده غذاییمون همونه آخرش برای اینکه تموم بشه باهاش درزای دیوارو میگیریم!...
هرشب, دراتاقم را برای آمدنت, نیمه باز میگذارم, خیالت, نه می آید و نه فکر رفتن دارد...!...
کاشجای ماه بودمانگشت نمای شب تو...
تو رفتیو همه فهمیدند،شب می تواند از آنچه که هستتاریک تر باشد...
شب که آرام تر از پلک تو را می بندمدر دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست...
عشق یعنیچون خورشید تابیدن بر شب های دوستو چون برف ذوب شدن بر غم های دوست...
مثل شب های دگر باز به هم خیره شدندبرکه و ماه ، ولی از سر بی حوصلگی...
و پاییز در انتظار زمستان بودو شب در انتظار روز و عشق در انتظار عشق.....
اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم راشمارم مو به مو شرح غم شبهای تارم را...
دست در زلف تو بردم که شب آغاز شودحیف ! یلدای من این بار نشد طولانی...
یلدا شب چشمان توستیک عمر نگاهت کنموقت کم می آورم...
در شب توفان غم،آرام بودن مشکل استمن لبالب آهام اما لبگشودن مشکل است...
گُل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایمچراغ از خندهات گیرم که راه صبح بگشایم...
یلدا را با یکی مثل تو می خواهم وگرنه بلندی و کوتاهی شب هایش بیخ ریش ماه های دیگر ...!....
حتی طولانی ترین شب نیز با اولین تیغ درخشان نور به پایان میرسد،حتی اگر به بلندای یلدا باشد.بیدار و امیدوار باشخورشیدی در راه است. یلدا مبارک...
یلدای چشم های تو برفی ترین شب استیلدای چشم های تو طوفان میآوردامشب تمام وسوسه ها در نگاه توستابلیس هم به دین تو ایمان می آورد...
دانه دانه شد شب/هندوانه افتاد/یلدا شکست...
ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهینه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی...
عاقبت در شبِ آغوش تو گم خواهم شددل به دریا زدن رود تماشا دارد......
هزار شب به سحر آمد و سحر شد شامولی شبی که تو رفتی، سحر نگشته هنوز...
همه خوابند..مرا در همه شب بیداریست...
دلم سفر میخواهدبا حالی که خوش باشدلب هایی که بخندددلی که آرام باشدشبموسیقیتوو جاده ای که هیچ پایانی نداشته باشد...
آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اندمن کافر همه شب با تو به آغوش کشم...!...
شب،امشب نیزشب طولانی پاییزهمه خوابیدهاند آسوده و بی غمو من خوابم نمیآیدنمیگیرد دلم آرام در این تاریکِ بی روزن ......
وقتی دلتنگ باشیهزار بار هماز این شونه به اون شونه بِغَلتیاین شب صبح نمیشه!.....
کاش پایان یکی از این روزها ، شب نباشد تو باشی ......
هر شب بدون بوسه جدا میشوی ز منانگار بر دهان تو فردا نوشته اند....
ای دل صبور باش و مخٖور غم که عاقبتاین شام، صبح گردد و این شب سحر شود...
نگو که شب شده راحت بخواب، راحت نیست!که بی تو این دلِ تنگ و خراب راحت نیست...
به گمانم شب را وقتی که خدا دلتنگ بود آفرید ......
بیهوده خروس لعنتی می خواندشب می رود و دوباره شب می آید...
شب ها نور ماهدر چشم تو می درخشدشب بخیر هایتماه آسمان را برای منروی زمین می آورد...
آرام بگیر در آغوشمفردا هم دوستت خواهم داشتشب برای بخیر شدنهمین دو قلم را نیاز دارد .....
دکمه های شب واماهانگشت نما...