ما داغدارِ بوسه ی وصلیم چون دو شمع ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت
صبح چشمانت موسیقی دل انگیزی است ڪہ ملودی هزاران عاشقی را در خود دارد بلندشو خورشید رابہ دامن بگیر واز ترانہ خوش مهربانی همین ملودی در رقص هزاران بوسہ بچین برای صبح دلمان ️️️
از دور تو را دوست دارم! بی هیچ عطری آغوشی لَمسی و یا حتی بوسه ای...! تنها دوستت دارم, از دور...!
به تو ای پنجره ی رو به خیابان؛ سلام... تب عشق گل خشکیده به گلدان ؛سلام... قصه ی بوسه ی آن نیمه شب پنهانی؛ ای پریزاده و دردانه ی باران ؛سلام ... گفته بودی همه شب چشم به راهم شده ای؛ آمدم سوی همان دیده ی گریان ، سلام... آمدم...
خواب هایم از عطر تو مى زنند بیدار مى شوم در ، انگار که بگوبد: آرام بخوابی،بوسه بر پیشانى،خداحافظ بسته مى شود و من مستِ عطر جامانده ات در خانه بى هوش مى شوم دلم میخواهدت یک بار به بیدارى آغوشت شوم و بمانى . وقت های رفتن درها موجودات...
چه دلچسب می شود... وقتی تو با چشمان سیاهت نفسهایم را بوسه بوسه در آغوش مژه هایت بگیری... و من برای بوسیدنت تمام هستی ام را... دامن به دامن برایت دوستت دارم کنم️
امروز بوسه ی جوانه ای را روی ساقه ی غمگین زمستان دیدم دلم آرام شد مثل درختی که باد، راز دلش را برایش فاش کرده است امروز دلم خواست شماره ی بهار را بگیرم سلام کنم حالش را بپرسم و بگویم کی از راه خواهی رسید میخواهم کوچه را آب...
با دهانى پر از بوسه چگونه بگویم “سلام” با چشم هایی پر از بوسه چگونه نگاهت کنم کمکم کن خیلی طبیعی رو به رویت بایستم به هم سلام کنیم و بگذریم...
چه می شود سرنوشت فرشته ای که « دوستت دارم » گفته؟ به بوسه، به آغوش، به تو... فکر کرده؟ فرشته ای که بال هایش را زمین گذاشته تا دست های یک انسان را بگیرد دست های تو را بگیرد و آنقدر به جستجوی تو، راه های زمینی را طی...
من چلچراغ خانه ی پیراهنت باشم روزی کنارت همدمت عشقت زنت باشم ای وای فکرش را بکن بین همه خوبان آخر ببینی من فقط وصل تنت باشم شب های سرد زندگی حتی اگر آید من همدم دردت چراغ روشنت باشم می خواهم اینجا باشی و هرشب کنار تو در حال...
لب هایم این ماهیچه های مطبوع به وزنِ آب را ببوس قبل از کنجکاوی صبح در اشتهای بدن قبل از کِشَندگیِ خمیازه های فارغ از تمایل و برخورد قبل از هوش آن زنِ منتظر ببوس مرا ببوس مرا در علاقه ی بو به گردن در حسد ِ بلند ِ تار...
تنها، پریدن راه حل اش نیست این عشق آب و دانه می خواهد پیراهن گلدار هم یک روز پیراهن مردانه می خواهد تنها، پریدن راه حل اش نیست آغوشمان آذوقه می خواهد این بوسه ها و بی قراری ها قسمت شود معشوقه می خواهد *** دلواپسم قسمت چه می خواهد...
نام مرا بنویسید پای تمام بیانیه هایی که لبخند و بوسه را آزاد می خواهند پای بیانیه هایی که نمی خواهند درختی قطع شود پرنده ای بهراسد چهارپایه ای بلغزد زیر پای کسی، پای بیانیه هایی که می ترسند کودکی گریه کند...
نیازمند لبت، جانِ بوسه خواهِ من است نگاه کن به نیازی که در نگاه من است
سوار بر اتوبوسی که از تو دورم کرد که بی تو بغض شوم دست های گرمت را... که حسرتم بشود لمس کردن موهات... که تن کنم کت خاکستریِ چرمت را... تو را مدت یک روز و چند ساعتِ تلخ ندیدمت جز در چشم های راننده که ناگهان وسط جاده عاشقم...
شادا به این اردیبهشت های پر از تو شادا به خنده های نوبرانه ات به بوسه های یواشکی زیر یک طاق بنفش به بوی خوش نفس هایت به این اردیبهشت های همیشه با تو
چندان به لبت بوسه زنم کز سخن افتد.
هر صبح با تو آغاز میشود روزم .. لبخندم.. بوسہ ام.. همہ از عشق تو پدیدار میشود.. اے تمام بهانہ هایم دوستت دارم....
عاشق حاضر جوابی ات شدم که هیچ دوستت دارمی را... بی بوسه نگذاشتی ! ️️️
من روزه دارِ عشق تو اقرار می ڪنم! با بوسه از لبان تو افطار میڪنم...
اصلا بیا علمی بگویم دوستت دارم مثلاً تو آخرین بوسه ی امشب را زیر پلکهایت بغل بگیر و بخواب و من به طعم هر چه تو️ بخواهی بغل بغل نگاهت می کنم ....! عشق ️️️
تو آن بوسه یِ عاشقانه ای بر پیشانی ام، تو آن پیراهنی تنگ چسبیده به آغوشم تو آن رژِ سرخی بر رویِ لبهایم تو آن نفسی در جانم، تو آن تپشی در قلبم، که با عاشقانه هایت هر روز مثلِ خدایم جهانم را به رنگِ تازه ای جان می بخشی...
بوسه را گذاشته اند برای همین جور موقع ها دگر عزیزِ جانم همین جور موقع هایی که دوستت دارم جواب گوی حسی نیست که من به تو دارم...
وقتی نیستی شعر می بافم آغوشم را به آغوشت بوسه هایم را به بوسه هایت دستهایم را به موهایت نفسهایم را به نفسهایم چه کنم باور کن این روزها خودم را از هر طرف می سنجم باز به رویای خواستنت ختم می شوم... ️️️