کنارم که هستی زمان هم مثل من دستپاچه میشود عقربه ها دوتا یکی میپرند اما همین که میروی تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم جانم را میگیرند ثانیه های بی تو…
همین عادت با تو بودن یه روز... اگه بی تو باشم منو می کشه!
قهوهی تلخ با تو شیرینه بی تو هر روز هفته غمگینه...
تو می دانی که من بی تو نخواهم زندگانی...! ️️️
گفته بودم... بی تو میمیرد دلم امّا نَمُرد زنده ماند آری ولی دیگر برایم دل نشد...
ای که هوای منی؛بی تو نفس ادعاست ...
تو بدون من مرا کم داری من ولی بی تو جهانم خالیست
گسل های تنهایی ریشترهایی به وسعت تمام ثانیه های بی تو را می لرزاند در وجودم
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست و جهان مادر آبستن خط فاصله هاست
تاریک شدهست چشم بیتو ما را به عصا چه میفریبی
شبیلدا سهمپاییزاستو شبهایبیتو،سهممن...
سرشار از هیچ شده ام بی تو! پای ماندنم دیگر سخت می لرزد...
بی تو جهانم خالیست
این غم انگیز ترین حادثه ی پاییز است جمعه و نم نم باران و خیابان... بی تو
بی تو چگونه میشود آبان بیاید طاقت ندارم نیستی باران بیاید
این غم انگیز ترین حادثه ی پاییز است جمعه و نم نم باران و خیابان بی تو
نمی دانم در من چه شد که دیگر بی تو نشد...
به شب سلام! که بی تو رفیق راه من است!
و آن دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی
بی تو هم میشود زندگی کرد/ قدم زد/ چای خورد/ فیلم دید / سفر کرد ...فقط بی *تو* نمی شود به خواب رفت
بی تو میمیرم
دردم این است که من بی تو دگر / از جهان دورم و بی خویشتنم
روزهایی که بی تو می گذرد گرچه با یاد توست ثانیه هاش آرزو باز می کشد فریاد در کنار تو میگذشت ای کاش
دلم میخواهد تمام باورم را برایت بفرستم تا باورکنی بی تو بودن کار من نیست....... ️️