عطر نفس هایت، نسیم دل انگیز اردیبهشتی گرمای آغوشت، روز های داغ مردادی گندم زار طلائی موهایت به رنگ مهر و چشمان سیاهت شب های عاشقانه دی... خدا تو را که آفرید، عصاره ی تمام فصل ها را در تو دمید. سپس کمی نگاهت کرد و گفت: فتبارک الله احسن...
به باران، چشم بسپارم میایی؟ دو فنجان عشق، بگذارم میایی؟ خدا ! یک صندلی خالی ست اینجا برایت جا نگه دارم، میایی؟
چشم سیاه ابرو سیاه خال سیاه انگار تورا شب آفریده است خدا.
نشسته ام به انتظار ... قیامت برپا شود مردم فوج فوج بیایند .. تو به تنهایی ! فرشته ها نامه های اعمال را رها کنند و انگشت به دهن بمانند و چپ چپ به خدا نگاه کنند.. و خدا یواشکی تبسم کند
و خدا خودش شاهد است ..... . که چگونه آسمان برای شکستِ پرنده ای در پرواز می گرید که چگونه سکوتی پر وهم گلوی عاشقی را خاموش می کند که چگونه نفس دغدغه ی هوای خانه را دارد که چگونه یک صبحِ زود, فریاد می زنی آی عشق لعنتی در...
همیشه به "عدد یک" فکر کن مثلا: به سربازی که برای نجات جانش فقط یک گلوله دارد به مسافری که برای جانماندن از پروازش فقط یک دقیقه فرصت دارد به بیمار لاعلاجی که برای زندگی کردن فقط یک ماه وقت دارد و به جهانی که فقط و فقط یک خدا...
این روزها، هوس جای عشق را گرفته است ای کاش خدا پیامبری می فرستاد به نام حضرت عشق که رسالتش، عاشق کردن مردم بود ومعجزه اش کتابی بود که سوره ای به نام والعشق داشت و مردم را به بهشتی فرا می خواند که سردرش نوشته بود باب العشق و...
تو را خودم را و آخر این قصه را به خدا می سپارم باشد که غصه ها دلتنگی ها و این نفس های آخر اسفند را خوش تمام کند.
شاید خدا خواست و این بهار، درخت آرزوهایمان جوانه زد ...
تو را خدا فرستاد که دلم نگیرد که نشکند، که نمیرد! تو را خدا فرستاد که بشوی شان نزول آیه ی عشق... که بشوی سرمنشا جنون که بشوی انتهای تنهایی! تو را ای عزیزِ بی مانند تو را ای همیشه ی بی تکرار تو را ای غزل ترین مضمون، خدا...
هوالعشق❤هوالعاشق❤هوالمعشوق عشق حس نجیبی ست ؛ نازل شده از آسمان حضرت دوست ...شاید نام دیگرش خداست ...یا اسم اعظم_او_ست نوشته شده بر کتیبه ی با طهارت دل ...و حک شده بر جان شیدای آدمی بعد از خدا ؛ جز آدمیزاد ... ؛ احدی ؛ جرات برداشتن این ودیعه ی سنگین...
شاعر محمد حسین کاظم زاده دلم گرفته از این روزهای تکراری کجاست خلوت بی انتهای تکراری به قصه های نفس گیر خویش می خندم هزار و یک شب پُر ماجرای تکراری زبان درد مرا هیچ کس نمی فهمد می آورند برایم دوای تکراری به جستجوی کسی سالها سفر کردم رسیده...
هنر، همکاری بین خدا و هنرمند است، و هر چه نقش هنرمند در آن کمتر باشد بهتر است.
من سپردم دل خود را به خدا دگر او داند و غم ها و شما ...
با کسی، غیر تو، در سینه نمی آید عشق بگذارم که بیاید،،، که بیاراید عشق؟ من از آن روز که در بند توٵم فهمیدم که فقط با تو،فقط با تو، فقط باید عشق دل تو، مٵمن آرامش آشوب من ست پس چنان کن،که بقلب تو بیاساید عشق بهتر آن ست...
خدا به خیر کند عاقبت این همه زیبایی را ان شاءالله در آغوش من
همواره معتقد بودم، برای خدا عشق، بسیار بیشتر از ایمان ارزش دارد!
یک روز صبح بیدار می شوی و حس می کنی چقدر دوستش داری و خدا از خیلی دورترها دلش برای جای خالی کسی که دیگر نیست می گیرد...
خدایا تو بهتر می دانی دل در هوس دیدن روی ناپیدا و پنهان و همیشه پیدای توست ... دست دل را محکم تر از همیشه بگیر ؛ ای یار ازلی و ابدی ام ... .
بدون شک جهان را به عشق کسی افریده اند ، و بهار را به عشق ترانه ! چه بهارقشنگی وقتی باد میوزد و روسری یار را با خودش میبرد چشم هایم محو زلف هایش میشود انگار زلف هایش از جنس آسمان شب بود وقتی در سیاهی چشمانش غرق میشودم یک...
آفرینش، جمله اعجاز خداست آفرین بر خالق اعجازها
جهان دوست دارد ، دخترکان ، با گیسوانِ عطر شبنم و لب های خندان در آن ، عاشق باشند ... جهان هیچ آدمی را غمگین نمی خواهد ! بیا گیسوانت را شانه کنم دخترک ... خدا ، مهربان تر از رهگذران خیابان هاست ! خدا مهربان تر از ماست .....
داشتم رقص زیبای تو را تصور می کردم که خدا آهسته به شانه ام زد و گفت: یک خرده جابه جا شو من هم ببینم
کاش تعجیلی شود، روزی خدا قسمت کند... یک ملاقات خصوصی، دستِ من با موی تو! ️