بند قنداق تو همان روزه ی شب هفتم بود و یک مشت خون که به آسمان پاشید باران متولد شد چقدر امشب گلوی تاریخ درد می کند
وقتی که نیستی سخت ترین کار جهانه یادآوریِ خاطرات تلخ و شیرین زیر پیامایی که می فرستی می ذارم استیکرای گریه و مبهوت و غمگین دست و دلم به هیچ کاری که نمی ره بی تو نمی دونم که اصلاً چند چندم هر وقت چیز خنده داری پیش میاد جا...
بعضی خاطره ها..... پیچک وار دورِ گلویِ زندگی می پیچند آنچنان که گاهی در خلوتت جایِ اشک باید کمی خون بالا بیاوری تا آرام شوی....
نازنینم! نیک می دانم که عشق برایِ تو تویِ زیبایِ بی نقص، نه آب می شود نه نان! امّا برایِ من، منِ شیدایِ مجنون هم خون می شود، هم جان !
در رگ های من به جایِ خون چیزی بنامِ تو جریان دارد..!
اهدای خون چیست ؟ اهدای خون هنگامی رخ می دهد که یک فرد سالم به طور داوطلبانه مقدار مشخصی از خون خود را در یک مرکز انتقال خون هدیه می کند. خون اهدا شده پس از انجام آزمایش های غربالگری و تأیید سلامتی به منظور تهیه فراورده های خونی مورد...
تک تک قطرات خونی که دارم می دهم برای کشورم می جنگم برای کشورم جانم را می دهم برای کشور و اهداء میکنم خونم را برای اعضای کشورم
اهدای خون تبلور زیبای انسانیت و مهرورزی است که امید به زندگی را در افراد نیازمند به این فرآورده حیات بخش ارتقا می بخشد و سبب بهبود روند درمانی آنان می شود.
تمام امپراتوری ها از خون و آتش ساخته شده اند.
امروز رفته بودم خون اهدا کنم انقدر پرستاراش خوشگل و مهربون بودن که میخوام برم جفت کلیه هامم اهدا کنم گفتم قلبمو بردارید گفتن نه میمیری اسکول
دهنم مزه خون میده انگار حرفامو کشتم
خانه جایی است که خانواده ام است از والدین تا همسر، از خواهر و برادر تا بچه ها، برادرزاده ها و خواهرزاده ها خانواده یعنی همه چیز … خانواده من دنیای من است قلب من است روح من است خون در رگ های من است
چرت میزند بیداری سنگسارِ وجدانست، خون پاشیده بر زمین آسمان اشک ریزانست.
امروز بیش از هر وقت دیگر زندهام و نفسی که خون مرا تازه میکند تویی !
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من بنگر این نقشِ به خون شسته، نگارا تو بمان
حل شدی در خون بیرنگم شبیه حبّه قند سخت و سنگین، مثل فرمول ریاضی نیستی!
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
جمعه روز خوبیست همه چی تعطیل میتوان تا لنگ ظهر خوابید. مزاحم اموات شد پشت هم فاتحه خواند بی انکه کسی حسادت کند و ثواب کرد برای ذخیره اخرت. جمعه روز خوبیست میتوان انواع پزها را امتحان کرد به همه چی خندید بفکر بال مرغ بود به ذغال و نوشابه...
پاک نمی شود خونی که پاک است. دست ات را به گردن دستمال نینداز
در روزگارانی که شیرین خواب خسرو شاه می بیند فرهاد ، تیشه ، بیستون پیکار یعنی چه؟ ما از درون گندیده ایم از آفت یاران! جسم مترسک کنج گندمزار یعنی چه؟ این شعر ، این گفتار یعنی چه این درد پر تکرار یعنی چه وقتی سگ چوپان ده سگ-گرگ زاییده...
دیدمت با یار بودی ، از نگاهش شوق میریخت دیدمش دستت گرفته ، گو که رود از چشم میریخت دیدمت بردی رخت را سمت گوشش بهر نکته دیدمش تا نکته گفتی ، از لبانش قند میریخت دیدمت بستی دو دیده غنچه کردی لعل خود را دیدمش ک بعد بوسه ،...
امروز در رگ هایم... خون تو جاری ست... جریانی لطیف... ساده و ابدی...
گَر بگویم که تو در خونِ منی بُهتان نیست ️ ️️️
دلیل چرخش خون توی رگ های این تنی️ ️️️