متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
شکوفه می دهد
در بهار عشق
انتظار دیدارت
عشق می بارد
بر دستان زمانه
جان می گیرند
عاشقانه هایم
عصر جاهلیت
بهترین زمان برای
پرستیدن چشم هایت بود !
کسی مرا کافر نمی خواند
جایی که همه مشغول
پرستیدن خدای خود بودند
من از چشم های تو
به خدایم می رسیدم
مجید رفیع زاد
خیس می کنم
بذر عشق را
در بهار آمدنت
تا سبزه شود
می نوشم
شراب عشق را
از پرتو نگاهت
با پیاله ی احساس
چامک
دل تنگت می شوم
پشت دیوار عشق
صدا می زند نامت را
خاطراتم
دوستت دارم
مقدس ترین کلمه ایست
که گفتنش ...
عشق را در سینه جاری میکند
رعنا ابراهیمی فرد
در جان من ای یار تو منزل داری
زیبایی و عطر و بوی سنبل داری
آرامش جانی و خودت می دانی
ای عشق به دل تو آیه نازل داری
هر صبح دلم مست و غزلخوان تو است
رقصان شده و خمار چشمان تو است
در باغ غزل باز گُل افشان شده عشق
در را بگشا عشق که مهمان تو است
افطار می کنم
روزه ی عشقم را
به دعوت لبخندت
عشق اگر عشق باشد که هیچ وقت
با هر بهانه ای سریع از هم نمی پاشد جانم
کدام رابطه ای را دیده اید که چند روز رفتن نداشته؟
کدام دعوا را دیده اید که به هم نگفته باشند:دیگر
هیچ وقت نمی خواهم ببینمت؟اصلا دنبالم نگرد!
اگر دوستش داشته باشی،اگر خاطرش...
ردیف شعرهایم
صدای قدم های توست
بیا و با عشق بمان
من جانم را
برای قافیه
انتخاب می کنم
مجید رفیع زاد
من و تو تنهاییم و دور از هم اما دو دنیا داریم که یکیست تو دنیای من و من دنیای تو
با دوزبان و فرهنگ متفاوت اما زبان قلبمون یکیست زبان عشقه چیزی جز دوست داشتن بر زبون قلبمون جاری نیست ببین قلب با همین سواد دو کلمه ایشدوستت دارم...
فردای عشق
دیده بودم چهره ات را در تب زیبای عشق
لابه لای خلسه ای در پرده ی رویای عشق
تو سراسر جلوه بودی مثل قرص آفتاب
من ولی...غرق توهم غرق واویلای عشق
بعد از آن روزی که با آلاله ها کِل می زدی
چشمه بوی پونه می ریزد به...
دختر گل فروش
چند صباحی هست او را دیده ام
گل فروشی بود او را چیده ام
قصه من بهر عشق و عاشقیست
دل به دریا میزنم تا قایقیست
گفتم او را،رازقی های تو چند؟
گفتم او را عاشقی های تو کیست؟
سر به زیر انداخت رفت ان دورتر
گفت...
لبخندتان امید می بخشد به قلبم
این صبح را این کوچه ها را دوست دارم
با شوق می خوانم نمازم را و اینکه،
ممنونتان هستم! خدا را دوست دارم!
شعری نوشتم بعدها باید بخوانید
خانم! من خیلی شما را دوست دارم!
دنیای من این روزها سبز از تماشاست
سرشارم از...
دیدار تو از دور که مجسم شدنی نیست
یک آیه بیارید دل آرام شدنی نیست
می سوزم و می سازم و با این همه سوزش
خاموشی از این آتش عشقم شدنی نیست
پر میکشم از پنجره خواب به سویت
دیدار تو در خواب که آن هم شدنی نیست
بیهوده نکن...