متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
سرم در کار خود..اما، دلم با عشق او درگیر
خدایا این دل نااهل را خود چاره ای فرما
سجاد یعقوب پور
باور نمی کنی؟
جای جیب پیرهنم
پنجره ای بدوز
تا از آن بنگری
آفتابِ عشق
چقدر سوزان است
«آرمان پرناک»
من آن غریقی ام
که هر موج آب
حکایت دل تنگی ام را می خواند
و در سینه ی دریا
عشق را همچون مروارید آبی
در دلم نگه می دارم...
....🍂🍁...
فیروزه سمیعی
https://t.me/Pangarah
یافتنِ خاطراتِ یک عشقِ قدیمی،
داشتنِ شانه های صمیمی،
کف زدن های شادمانه
بعد از ظهرهای آرام،
نواختنِ گیتار برای او
که دوستش داری،
شرابی سفید
و یک دنیا عشق از من،
برایت آرزو می کنم،♥️
خیلی سخته بدونی عشقتم دورت زده هرچی گفته دروغه وای زیرقولش زده اعتمادت به همه یهویی ازبین میره نفرت داری بشنوی هرکسی ازعشق میگه
حس میکنم خیالت تکثیرشده عزیزم نمیره ازکنارم همینه که مریضم
وقتی که قلبم می گفت میمونه زنده باتو نمیدونست که این عشق می کشه اعتماد
کسی که هست داره کسی که نیس میکشه یکیم نیس که بگه هرچی کنی بیخوده
حس پاییزی من عشق بود همراهش،
و گفت:
اگر دوزخ را به من بخشند
هرگز هیچ عاشق را نسوزم
از بهر آنکه عشق
خود، او را صد بار
سوخته است..
عطار نیشابوری
سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت
عقل با عشق کنار آمده، می بینی که...
هنوز هم
در بالاخانه ی قلب من
هر صبح کدبانویی
گیسوان سیاه قطرانی اش را
به پرتوی آفتاب عشق من، می سپارد.
او هم تاکنون عاشق است،
و هر روز
تکه ابری می شود و
درون دریای غم و اشک من، می بارد.
شعر: خالد فاتحی
گردآوری و نگارش و...
از بالشِ
زیر سرم متشکرم!
نقش بازوی
یار را بازی می کند.
قدّ اش
به عشق نرسید،
غرور اش را زیر پا گذاشت...
💕💕💕💕
آمدی وقتی که دیگر بی نهایت دیر شد
آن جوانی که رهایش کرده بودی، پیر شد
آفتاب انتظارت آن قَدر تابید که
پهنه دریای عشقم عاقبت تبخیر شد
من همانم که پُر از شور رسیدن بود؟ نه
از تمام زندگی چشم و دل من سیر شد
شور و شوقِ...
فکر می کنی اگر غم و شادی یا عمل و فکری بمیرد تبدیل به چی می شود ، کجا می رود ، به چه شکلی در می آید؟ چون در این دنیا هیچ چیزی از بین نمی رود، فقط از شکلی به شکلی و از حالتی به حالت دیگر در...
فکر می کنی اگر غم و شادی یا عمل و فکری بمیرد تبدیل به چی می شود ، کجا می رود ، به چه شکلی در می آید؟ چون در این دنیا هیچ چیزی از بین نمی رود، فقط از شکلی به شکلی و از حالتی به حالت دیگر در...
خدا نکند
عشق اعدام شود
در سلول های تاریک
زیر سایه ی دار
آنجا بوسه ها
در زنجیرها
محبوس می شوند
خدا نکند
دست ها
در فاصله ی گلوله ها
به هم گره بخورند
و عشق
در ویرانه های شلیک
فریاد بزند:
من اینجا هستم!
خدا نکند
حضور قلب ها ...