متن مرگ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مرگ
چه خوب بود می آمدی
تا چهره ی رنگ پریده ی شعرهایم را می دیدی
که چگونه بدون نور نگاهت به کما رفته اند
و چگونه واژه ها
در گرداب غم گرفتار شده اند
چه خوب بود می آمدی
دست هایم با قلم آشتی می کردند
و حاصل عشقبازی شان...
کاش خبر مرگِ بعدی، خبر مرگِ خودم باشه. به شخصه دیگه ظرفیت شنیدن این همه خبر بد رو ندارم.
صد هزاران آرزو در گور بردن مشکل است
بی تو با مرگ عجب کشمکشی من کردم
[ زندگی یک تصادف است
مرگ یک واقعیت......]
بعد از چشمانت
نه دگر سیگار به کار می آید نه دگر گریه که دوای درد عاشقی فقط مرگ است و مرگ....!
آنی
اگر این زندگی ست
شاید یک روز رهایش کردم
و
با مرگ هم پیاله شدم
که به هر لحظه بودنش ایمان دارم
و
زنده ام!
اینکه آدم ها خودشان قبول میکنند آدم ها در حال کتمان حقیقت هستند و دلشان به ترک عادت های بعد از هزار توبه خوش است، فقط
باعث میشود هر زمان که باز میان
حرف های کذب همان آدم ها غرق شدند
تنها خودشان مقصر باشند...و این چیزیست شبیه پذیرش یک...
مرگ را زندگی کرده ام ؛
و در طول زندگی مدام منتظر مرگ بودم.
درحالی که قدم به قدم فرسودگی،
و سال به سال بزرگ شدن،
قسمت های مختلفی از مرگ بودند؛
که هنوز به انتهایشان نرسیده ام.
- کتایون آتاکیشی زاده
مرد هاوقتی عاشق میشوند
به دنیا می آیند،
و زن ها
عاشق که میشوند.... میمیرند!
«ویسلاوا شیمبورسکا»
ایزدا
هر ان کس که میرد
کار یزدان است
حال که برای عدل جان گیرند
بگمانم جان قاضی و شاکی ایزد برد
اما مجرم کدام ؟!
اوجانش گیرد ک تو جانش بری
شراکت یزدان است یا دخالت ازاده
ما زندگی را با درد و لبخند و خوشی و ناخوشی اش، تا عمق استخوان لمس کردیم؛
روزی هم مرگ را به ما خواهند چشاند؛ فراتر از آنچه قابل لمس باشد..!
- کتایون آتاکیشی زاده
می خواهمت ای مرگ
وقتی ندارمش