متن یلدا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات یلدا
یلدا
به یلدا می سپارم آخرین برگ بهارت را
تماشا خانه فصل پر از رنگ و نگارت را
پس از پاییز شورانگیز غرق عشق و زیبایی
به رویا می سپارم پیچ و تاب شاخسارت را
تو را از کوچه باغ رفته بر تاراج می چینم
به فردا می سپارم رونق...
از خانه ی ما بهار را دزدیدند
دلگرمی عشق و یار را دزدیدند
ما فکر زمستان و شب یلدایم
دزدان شب و انتظار را دزدیدند
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
چه بی رحمانه
سکوت فرصت سخن گفتن را
از ما گرفت
تا واژه هایی با احساس
در پشت دیوار لب هایمان
به صف بایستند
حالا دیگر
یلدا هم برای ناگفته هایمان
شب کوتاهی است
مجید رفیع زاد
آذر است و آخرین نفس های پاییز
و من همراه برگ هایی بی جان
میان کوچه های سرخ
زیر شلاق باران انتظار
هوای خواستنت را التماس می کنم
بیا و پایان بده
این لحظه های بی روح و سرد را
تا در این واپسین روزهای خزان
همراه با مهر
به...
افتاده پرده ی شب
بر انار دل
یلدای نبودنت را
هورت می کشد
✍️مهری چراغی موژان
به انتهای حیاط کوچک و سرسبز رسیده ام
بر درخت خانه ی مادر بزرگ اناری خودش را دار زده
واز سر سرخش گریه ی خونینی به تن درخت اویخته
مادربزرگ میگوید انار عاشق پاییز بود و پاییز رفتنی
در آخر هم نماند
انار دانه دانه اشک ریخت و صد تکه...
می دانم که بعد از من
اتفاق خاصی نخواهد افتاد...
فقط هیچ مردی اینگونه بیمار گونه
آوای طنین انداز صدایت را
در زندگی اش جا نمی گذارد...
بعد از من هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد.
فقط...
هیچ کسی شاعرانه های تو را اینگونه زندگی نخواهد کرد.
بعد از من اما......
می دانم که بعد از من
اتفاق خاصی نخواهد افتاد...
فقط هیچ مردی اینگونه بیمار گونه
آوای طنین انداز صدایت را
در زندگی اش جا نمی گذارد...
بعد از من هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد.
فقط...
هیچ کسی شاعرانه های تو را اینگونه زندگی نخواهد کرد.
بعد از من اما......
من در تعجب ام!
مردم می گویند
شبی هست که
بلندترین شب سال
در چهار فصل سال است.
...
پس چرا برای من
نه فقط یک شب
بلکه تمام شب ها
در نبودنت
شب یلدا شده است؟!
...
بگو که دوری من
چنانت کرده
که چهار فصل سال برایت، همیشه...
شب یلدا اومد و دوباره اون هیاهوی همیشگی، دوباره اون دور هم نشستن ها و دوباره اون، گرمای صمیمی خانواده و دوباره خانه ی گرم پدر بزرگ و مادر بزرگ. و اون کرسی گرم گوشه ی خونه و اون کتاب حافظ که هر سال مثل همین ایام از طاقچه یا...
به یلدای دلم، خونین کبابم
عزیزم نیستی و آنسوی آبم
تکی سفره ام اشک و به آهه
نوش تو گیرم و مست شرابم
شب، شب زیباست محفل ما
شب ، شب یلداست همدل ما
بنوشیم و بخوانیم و برقصیم
دریغا نیستید مهمان منزل ما
آی ی ی انارهای دلتنگ!
-بر شاخسار ناربن،
کمی صبر کنید،
[یلدا]،
-نزدیک است!
پاییز می رود و دلتنگی هایش را هم با خودش....
نه!
نمی بَرَد!
دلتنگی اش می مانَد کنار دلتنگیِ تمام ثانیه های زندگی ام
دلتنگی اش می مانَد کنار سرمای شبهای زمستانم
دلتنگی اش می مانَد برای تیره تر شدنِ شبِ یلدایم...
نازنینم!
تو بگو...
دیگر چه جشنی؟ !
چه...
مسیر عطر گندمزار
به یلدا می سپارم رقص گیسوی سیاهت
به صحرا می فشانم ململ مهر گیاهت را
به زیر آسمان شهر بی پایانی از اختر
دمی ویرانه می گردم سکوت نور ماهت را
نمی جویم به غیر از بامدادانیکه می فهمد
مسیر عطر گندمزار خورشید پگاهت را
بامیدی که...
یلدایِ بی تو
زمونه نذاشت تا که مالِ تو شَم
ولی من هنوزم به تو دلخوشَم
دوباره یه یلدا که بی تو گذشت
ولی دل نذاشت بی خیالِ تو شَم
به دیوانِ حافظ تَفَاُل زدم
به شوقِ وصال وُ رسیدن به تو
مژده اِی دل که مسیحا نفسی...؟؟؟
از این...