دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
اولین بار، عشق را در دو گوی عسلی کشف کردم.اولین بار معجزه را در دو تیله ی عسلی دیدم.اولین بار طعم شیرین دوست داشتن فردی را در دو چشم، که به رنگ عسل بود، دیدم...آن دو گوی عسلی، چشمان سیاه به رنگ شب مرا تسخیر خودش کرد.یک دل نه؛ صد دل عاشق و دل باخته اش شدم.با دیدنش دلم، قلبم و صدایم لرزید.هنوز که هنوز است... گاهی تا می خواهم با او حرف بزنم، در زمان طولانی، کلمات را پشت سر یکدیگر ردیف می کنم، تا هرچه در دلم هست را برایش بگویم؛ اما تا ص...
بوسه هایت شوک برای قلب بیمار من استایست قلبی کرده ام... یک شوک دیگر واجب است...
انسان عاشق ک میشه حساس تر میشهبی تاب تر میشه ضعیف تر میشهتنها تر میشهوقتی کنار معشوقشه بچه میشه دور از معشوق اونقدر عاقل میشه ک همه از حرفای حاج و واج میشن و دلتنگی رو برای بار اول از نوعِ قشنگ تری حس میکنهانسان عاشق ک میشه خودش رو بیشتر دوست خواهد دارشت و “معشوقش” روبیشتر از خودش ..!...
پاریس باشی،--یا تورقوزآباد!یا اصلن،همین وُوری یرد خودمان!...عاشق که باشی،بی خوابی،،آدرست را می یابد!!!لیلا طیبی(رها)...
داوی زوڵفتبە داوی زوڵف و شمشێری ئەبرووتگرفتارە دڵی سەد عاشقی دڵجووتنیگاھی چاوی شینی نیمەخابتھەزاران وەک منی خستۆتە تابووت ∞ برگردان فارسی:در دام زلف و ابروی همچون شمشیرتدل صدها عاشق دلداده گرفتار استناز نگاه چشمان مست آبی رنگتهزاران نفر همچون من را در تابوت گذاشته(کشته) سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
پدرم تا دقیقه ی آخرمثل یک کوه تکیه گاهم بودرودی از عشق در دلش جاریتاجِ سر بود و پادشاهم بوددر کلامش خلوص پیدا بودهمّتش کوه را تکان می داداز نگاهش بهار می روییدتا نَفَس داشت بوی نان می دادمهربان، بی ریا و عاشق بودمثلِ یک مرد زندگی می کردمعنی ِغُصّه را نمی دانستبا غم و درد زندگی می کرددرد را در وجود خود می ریختاو دلی داشت مثل آیینهپرتلاطم کریم و بخشندهمثل دریا بزرگ و بی کینهدر غروبی به وسعت پاییزناگهان رفت ...
▪︎خەیاڵ:خەیاڵەکانت ئەوندە باڵا کردونە کە ڕۆژێ چەن جار دێنە سەر دانم، باران هەتا شەو دەبارێ و بەدوایی -با- دایکی پیرم هەموو بەیانیکۆلانە خوولینەکەمان گزک ئەدابەڵکەم کە بیت و سەرێکم لێ بدەی و ئەم زامە کۆنە لەژێر چاومدا لابدەی و بیفڕێنی.دڵم، شیشەیکی ناسکه بەڵام دڵگیریەکانم و دڵگیریەکانتوەکۆ شاتاڵی مغولەکانلەسەر گیانم هاژۆتکار دەبن،هەتا بەیانێکی تر بیرم داگیر ئەکرێتلە ژێر هەنگاوانێک وا تۆ هەڵ نەتگرت!سیگارەکانم کاتێ گڕ ...
من که عمری چشم در راه نگاهت بوده امحرف عاشق را دو چشم باز میفهمد فقططعم مطلوب عسل را از لب شیرین توجای بوسه آنکه گیرد گاز میفهمد فقطبسته بر طبع و هوا دل را حسود ناتواندرد ما را دلبر طناز میفهمد فقطچون کتاب ناتمام قصه ی مادربزرگحال شب های مرا یک ساز میفهمد فقطهرچه میگفتم نرو در گوش تو کاری نبوداین همه اصرار را لجباز میفهمد فقطبیژن سام...
"پایِ تو که وسط باشد"من عاشقِ همه یِ کارهای نفرت انگیزِ جهان می شوم . عاشقِ تمامِ چیزهایی که در عمرم احساسِ خوبی بهشان نداشته ام ...من می توانم هر صبح اِسپرسویِ مثل زهرِ مار را بنوشم یا آخرِ شب ها با آبِ سرد دوش بگیرم !بدونِ نگرانی از کثیف شدنِ کفش هایم ، تویِ گل و لای راه بروم !کلاه پشمیِ کَت و کلفتی که ازش نفرت دارم سرم کنم و عاشقانه به تو نگاه کنم !من حتی شیفته یِ دشمنانم می شوم ...من می توانم همه یِ این کارها را انجام...
وقتی دلم برای تو تنگ میشوددنیا به چشم عاشقم بی رنگ میشودزیبای من تو نیمه ی گمگشته ی منیبا توست که جهانم پر از رنگ میشودبا تو جهان برای من زیباترین غزل بی تو چه سود کین غزل ،غزل مرگ میشود...
همه ی وجودم را میگویم لحظه ای دلم برای درماندگی اش سوخت.دستی نبود ک تکه های خورد شده اش را جمع کند .خودش را بند کسی کرده بود ک هیچ نمی فهمید از عشق، هیچ نمی دانست از علاقه،هیچ درکی از دوست داشتن نداشت.مگر چ گناهی کرده بود ک این گونه تاوان دادچ گناهی کرده بود جز...اصلا چ کسی گفت عاشق گناهکار استچ کسی گفت دل توان گناه کردن دارد دل چ می فهمد گناه چیست از من ک خودم را بهتر نمی شناسی؛ساده بگویم برایت ؛من ؛جز مهر نمی دانم ،جز محبت نمی...
الماس دو چشمان تو باعث شده قطعا برافت شدیدی که در این نرخ طلا شد...
ولی جدا از این حرفا چقدر دلم میخواست الان دوتایی کنارِ اتیش.. وسط یہ جنگل..سرم رو سینت... دستات لای موهام بود و...اهنگ مورد علاقمون رو تکرار...!!!...
پاییزی شد دلمبا برگ های عشقتباران آمدبرگ های عشقمان جدا نشدندزندگی ،خود را تکان دادمن پنهان شدم در سایه عشقتتو پنهان شدی در سایه عشقماما زمستان آمدجدا کرد ما را از همگویا او خبر نداردهیچکس نمی تواند جدا کند برگ های عشقمان روبرگ عشق من و تومی رسند به هم در پاییزی دیگر......
لعنت به من ..چه ساده دل سپردملعنت به من...اگر واسش میمردمدست منو گرفت و بعد ولم کردلعنت به اون کسی که عاشقم کردیکی بگه که ماه من کی بوده...مسبب گناه من کی بودهسهم من از نگاه تو همین بود ...عشق تو بد ترین قسمت بهترین بودتو دل باروون منو عاشقم کرد..بین زمین و آسمون ولم کردیکی بگه چه جوری شد که این شد...سهم تو آسمون و من زمین شد...
و ستاره تمام روز را منتظر می ماند تا شب شود و برای ماه عاشقانه برقصدو ماه تمام روز را منتظر می ماند تا شب شود و در رقص معشوقه اش غرق شود شب بخیر ماه من♥️🌚...
شیداییمجنون تر از مجنون، لیلا تر از لیلاییمن ناز کنم شاید، سوی مَنَت باز آیییکبار تو را دیدم، در دام تو افتادمدیوانه شدم، مجنون، از بس که تو زیباییمجنون شدم و واله، سر نهاده ام به باده من جانِ دلت هستم؟، تو جانِ دلِ ماییای ماهِ شب تارم، من سوی تو نظر دارمدیگر نخورم غصه، که تو خودْ روشْناییجانا تو بیا خانه، دیوانه شده دیوانهمُرغت شده بی دانه، مرده است ز تنهاییمن عاشقم و مَردُم، از من چه ها دانند؟!این طفل سیه ب...
اوّل به نگاه عاشقش خواند مرادستور زبان عشق فهماند مراتا شعله کشیدم که شوم روشن ازاوپیچید به دور من و سوزاند مرا...
عاشق شده ام بر تو تدبیر چه فرماییاز راه صلاح آیم یا از ره رسوایی؟تا جان و دلم باشد من جان و دلت جویمیا من به کنار افتم یا تو به کنار آییدر دوستی ات شهری گشتند مرا دشمنبر من که کند رحمت؟ گر هم تو نبخشاییزین سان که منم بی تو دور از تو مبادا کسنه دسترسی بر تو نه بی تو شکیبایی...
عاشق شدم،و حالا به قلب خودآرامش بدهکارم!ارس آرامی...
عشق است وهمین لذتِ رسواییِ عالم!عاشق که شوی،عقل به سر راه ندارد......
﮼ آورشین مینویسد آنچه که دردرونش نهفته است....🍃هرازگاهی اتفاقات افتاده در زندگی ام را مرور میکنمهم اتفاق خوب بوده و هم بدو شاید خیلی بد یا شاید خیلی شگفت انگیزولی هیچ اتفاقی مثل داشتن تو برایم خوشحال کننده نبودهاره خب داشتن تو هم میتونه یه اتفاق ساده یا خیلی پیچیده باشد سادگی اش مانند عشق تو به من و من ب طو پیچیدگی اش همچون رازی نهفته در اعماق قلب هایمانقلبقلبقلبچه ها که نمیکند این قلب یا عاشق میشودیا میشکندو یا ش...
همیشه عشق در قلبی بزرگ استکه عاشق پیشگی کاری سترگ استندارد مرد عادی قلب عاشقکه قلب مرد عاشق قلب گرگ است《همایون بلوکی》...
به کلمه عشق تا حالا دقت کردی!؟عشششق یعنی:«وقتی کنار هم دیگ هستین،به هیچ چیزی فکر نکنین و فقط قلب هاتون واسه هم دیگ بتپه......
میخای بفهمی کی عاشق شدی!؟وقتی عکسش رو از روی صفحه گوشی بوسیدی یعنی عاشقی💗😃...
هر صبح به زنبور🐝، عسل می چسبدشاعر که شدی فقط غزل می چسبدامّا به مذاق زوج های عاشقصبحانه لب و بوس و بغل میچسبد«همایون بلوکی»...
تو دعوا اونی که عاشق تره زودتر معذرت خواهی میکنه و میخواد همه چی درست شه مث وقتی که شادمهر میگه:«با کی میجنگی!من ببازم تو نبردی..»...
عشق تو کافیست! عاشق در کنار بودنت.دلبرِ زیبایِ بازیگوش می خواهد چکار؟...
بر مزارم بنویسید: پریشان بودمدوره گردی که در این قافله مهمان بودمدر هجوم شب و شوریدگی و شیداییظاهرا رام ترین گونه ی انسان بودمدرمیان همه ی رایحه های دنیاعاشق عطر نجیب نم باران بودمدر دل ماه بهشت آمدم و بعد بهارمدتی ساکن شب های زمستان بودمبارها روی گسل های زمین لرزیدمسال ها در قفس حادثه زندان بودم.زیر آوار زمین دست مرا ماه گرفتاندکی جسم ولی جان فراوان بودمگام هایی که شبی راهی خورشیدم کردموج دریا شد و من قطره ا...
اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده .....بدان عاشق شده از دست رفته...
گرچه فرهاد نیستی !من اما ؛شیرین حرف هایت می شوم !مجنون چشم هایت ..عاشق خنده هایت ..گرچه شیرین نیستی !اما ؛چنان صخره ها را می تراشم،تا شب ،صبح شودراه باز شودو انوار هنر عشق طلوع کند ؛ ...
عاشق همیشه ذلیل عشقه / هرچی میکشه دلیلش عشقه...
عاشق حافظه ی این شهرم واسه ی این باهمگی قهرم / همه میدونن عشقت چی بام کرد دل ویرون کردی رفتی نامرد...
اسفند که عاشق شویسال را با بوسه تحویل می کنیحتی اگر سال نونیمه شب از راه برسدشاید تلفنتعاشقانه تر از همیشه زنگ بزندکسی با یک سلامقبل از سپیدهء سال بعددیوانه ات کنداسفند که عاشق شویتمام دروغ ها را باور می کنیو دلت غنج می زندمی دانم کهدر روزهای آخر سالدسته کلیدت را گم می کنیگوشی ات را جا می گذاریو احساس می کنی که کسیبا لحن عاشقانه من صدایت می زندتو عاشقم بودیدر اسفندی که هرگزاز تقویمت پاک نمی شودنیلوف...
عاشقی رو جلوی چشمت تجربه کردم / نام قلبمو با تو عاشق ترجمه کردم...
زنها سخت عاشق می شوندمشکل دل می بازندآسان نمیگویند دوستت دارم... اماعاشق که شدندعشق را تا حد جنون باور میکنندنفسشان میشود عشقشانحال و هوایشانزندگیشانرویاهایشان... زنهای عاشقصبور اند و سرسختدیر میشکنند ودیر می رنجند... اماامااگر دلشان بشکند وکاسه اشکشان لبریزبا هیچ ترفندینمی شود نگهشان داشتدل بیقرارشان را بر روی دوش میگذارند ومیروند تا ناکجا آباد... آن وقت تو میمانی وحسرت آن همه دوست داشته شدن... زنهای عاشقع...
خیالاتِ تو،،،به ارتفاعی قد کشیده اند که،روزی چند بار به ملاقاتم می آیی. هر روز صبح مادر پیرم، --باد!کوچه ی خاکی ما را جارو می کند!باران می گیرد تا،شب ها،به من سر بزنی! شاید این درد کهنه رااز گَودِ چشم هایم بشویی قلبم،شیشه ی شکننده ای شده است اما،دلتنگی هایم و دلتنگی هایت،شبیه تاخت و تازِ مغول ها به جانم حمله ور می شوند!و باز تا صبح، ذهنم،اشغال می شود،زیر چکمه های نیامدن تو.و سیگار...
برای آدمِ در تلاش برای بقا می شود از ولنتاین و سپندارمذگان و روزهای بدون غصه حرف زد؟به آدمِ در تلاش برای بقا می شود گفت "عاشق شو ار نه روزی، کار جهان سر آید" ؟آدمِ در تلاش برای بقا را می شود دعوت کرد به صرف یک فنجان دمنوش بهارنارنج و یک چرت عصرگاهیِ آرام، وقتی حجم دغدغه هاش از ظرف تحملش بیشتر است؟چه بگویم که حال کسی را خوب کند؟ که زورش بچربد به این ویروس لعنتی؟ که سرعت تولید واکسن های کارآمد جهان را ببرد بالا؟ آنقدر که دوباره برگر...
روز عشق روزیِ که نمی دونی چجوری و کیولی می فهمی فوتبالی شدیروزیه که می فهمی عاشق موتور شدی و اسم بیشتر ماشینارو یاد کرفتیروزیه که سعی میکنی فیفا یاد بگیریروزیه که حاضری تنها تیکه ی پیتزای تو یخچالو با یکی دیگه نصف کنیروز عشق روزیه که بقول تتلو دم هر دره باشه تو میشی قطعا پُلِش و هر گندی هم بزنه مث کوه پشتشیروزی که وقتی برید از همه از مردمشتو تنها کسی هستی که میبینه حتما دورشروزیه کههروقت از سرکار میاد بقول هایده “ وقتی میاد صدای...
تو را چون خورشیدکه هر صبح از گریبان شب برون آیدو باز عاشق صبح میشود دوست دارمارس آرامی...
مانده ام حس خوش از گوشهٔ آغوش تو بودیا من از بدو تولدبه تو عاشق بودم!!؟...
توعاشق شعری ومن شاعرترینمبگذارعشقت دردلم سامان بگیردبایک غزل،یامثنوی،یاشعرنوئیبگذاراین دیوانگی درمان بگیردتوشاعرم کردی مراباچشم مستتبگذاراین چشمان خسته جان بگیردگاهی غزل هم رنگ میبازد دراین عشقبگذاراین باراین خطا، آسان بگیردرقیه اکبرپور (شبنم)...
عاشق شدم، و حالا به قلب خودآرامش بدهکارم!...
نفرینم کرد که درد بی درمان بگیری ؛دعایش قبول افتاد \عاشقش\ شدم!!ارس آرامی...
میشود دریا شوی من غرق جریانت شومیاکه همچون قایقی درتحت فرمانت شومموج موهایت کشاند تا به مقصدهای دورمحو زیباییه آبی های چشمانت شومدر تلاطمهای طوفانیه اقیانوس عشقبند امیدی به خوبیها و احسانت شوممیل بودن در هوایت آنچنان سازد مرادوست دارم روز وشب درحصر و زندانت شومدلبری کردی چه حاجت باشد این نازت کنوندل گشا برمن که عمری جان وجانانت شومعاشقت گشتم دراین آشفته حالی ها بدانقصد کردم تا ابد کسری و جبرانت شومدست ازاین دنیا کشیدم تابه...
دنیای ساده ای داریمگاهی اگر ...دعوا می کنیم،سر این استکه من عاشق ترمیا تو......
تنها نموندم دیگه بعد از تویه زن شبیه من توو این خونستشکل منه امّا یه وقتاییحس می کنم این زن یه دیوونستگاهی ازم چشماشو می دُزدهگاهی کنارم قهوه می نوشههی توو خیالش با تو می خندهحتّی لباس تو رو می پوشهمن ساکتم، حرفامو می بلعمبرعکس من، اون شکل فریادهمن توی خاطرات تو حبسماون توو خیالش با تو آزادهوقتی نگاهم می کنه انگارتوی دلش می گه: چقد سنگهمن درد دوریتو پذیرفتماون داره با این درد، می جنگهما هر دو دلتنگ توییم ا...
بیا مثل زمستان باشیم.که کولاک را به نیامدن قسم می دهد اما در انتظارمعشوقه اش؛گریه های دلتنگی، شبانه هایش راخفه می کند.بیا مثل او باشیم...نه جدایی قاصدک ها را باور کنیم،نه قصه رهایی برگ از پاییز را.بیا مثل او عاشق باشیم...آنقدر عاشق که به همه بگوییم،زمستان هیچ قلبی را سرد نمی کنداگه؛مانند او دوست داشتن را بلد باشیم....
من یک زنم زن بودنم را دوست دارم !برجستگی های تنم را دوست دارم !من مادرم با پوششی از جنس شبنمگلهای سرخ دامنم را دوست دارم !عطر تنم خوشبوتر از بوی بهشت استبوی خوش پیراهنم را دوست دارم !وقتی که تنها می شود آغوش گرممدر انتظارت ماندنم را دوست دارم !می سوزم و می سازم و مانند شمعیآتش به جان افکندنم را دوست دارم !من عاشقم همچون زلیخا بی نهایتاز عشقِ یوسف گفتنم را دوست دارم !در سینه ام احساس نفرت نیست حتیمن ...
چشم هایت؛عاشق می کنند، -- هر کسی را،♥ من به کنار!گنجشک های شهر، -- همه!!!عاشقانه نگاهت می کنند. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...