سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
خواب هم ارزوست ..المیرا پناهی درین کبود...
درونِ سینه حسّی ناب دارم؛دلی سرگشته وُ، بی تاب دارم؛به رویای رسیدن، تا گلِ عشق،دمادم دیده ای بی خواب دارم...زهرا حکیمی بافقی،کتاب دل گویه های بانوی احساس 🌿❤️🌿...
یک شب بیا؛ تا بنگری:این قلب بی تاب مرا؛حال مرا؛ احساس دل؛چشمان بی خواب مرا!شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس....
خیال و خواب تو بامن همیشه همراه است....شبم به لطف جمال تو غرقه در ماه است... نمیشود شبش از نور و روشنی خالی.... کسی که از تو و مهتاب رویت آگاه است... کلیابی کاشانی...
هزاران قهوه ریخته در قهوه ای چشمانشولی بی خوابی های مرا گردن نمی گیرد!ارس آرامی...
هرچند نمیدانم خواب هایت را با که شریک میشوی، اما هنوز شریک تمام بیخوابی های من تویی......
دلیل حال زیبایم توهستیتمام خواب ورویایم توهستی قسم برهستی وبر آفرینش تمام عشق ودنیایم توهستی...
آخر این بی خوابی ها هلاکم می کندحالا که نیستی تا در آغوشت آرام بخوابمباید به خوابم بیایی ،تا من تا ابد بخوابم و بخوابم و بخوابم .........سازهای آبی سولماز رضایی...
از تمام شب بیداریهایم ممنونم از بی خوابی ها ،و آشفتگی هایم .آنها راه ورود کابوس های شبانه ام را بسته اند .عادت کرده ام به تصور تو در کنارم با تو نفس می کشم ،راه می روم ،می گریم ،می خندم با تصور تو \زنده ام \ و این تصویرها فقط در بیداری است .خواب که بیاید کابوس شروع می شود، آنجاست که می فهم تو نیستی آنجاست که خواب \رویای بیداری \ را از من ،می دزدد......سولماز رضایی...
این انصاف نبود تو برای همیشه به خواب بروی و من بعد از تو حتی یک شب هم نتوانم چشم روی هم بگذارم نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده...
بوی گندم می دهد --شانه هایت!سبب ساز تمام بی خوابی هایم،خشکسالی دست هایتاز نان انداخت مرا......
پاریس باشی،--یا تورقوزآباد!یا اصلن،همین وُوری یرد خودمان!...عاشق که باشی،بی خوابی،،آدرست را می یابد!!!لیلا طیبی(رها)...
دوباره شبست و دوباره بی خوابیدرآسمان دل من ،فقط تو بیداریهجوم فکر تو درسر پریده خوابم رابگو که توبی من چگونه می خوابی...
این چشمان ولگرد من،هوس گردش در سرسرای اندام تو را کرده،و این باز مرا به بی خوابی می کشد!ارس آرامی...
نیستی و،خواب به چشم هایم،راه ندارد...آی ی---مُسکّن بےخوابےهایم! (رها)...
یه شبایی هست که دلتنگی به خستگی غلبه می کنهو نتیجه اش میشهبی خوابی...
تا شب همه شب خواب به چشمم بنشانمتا پر شود از حسّ حضور تو ضمیرمباید تو بگویی شبت آرام عزیزمتا با نفس گرم تو آرام بگیرم...
هعی، امشبم گذشتو، بازم ندونستیم چرا بیداریم...
روزا... بے حوصلہ ام... شبا خواب ندارم......