متن عطیه چک نژادیان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عطیه چک نژادیان
من عزیز
من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم!
هردوشکستیم؛توقلب مرا،من غرورم را
هردورقصیدیم؛توبادیگری من باسازهای تو
هردوبازی کردیم؛توبامن،من باسرنوشتم
این شباهت های متفاوت هرروزآشکارترمیشود.
نویسنده عطیه چک نژادیان
مگر میشود کاغذی ساخته شود و مدادی در دست نویسنده قرار بگیرد اما درختی نشکند و ضربات تبر را متحمل نشود؟
نویسنده عطیه چک نژادیان
گفتم پروردگارا آخر چرا بدون تو نمیتوانم دفتر زندگی را ورق بزنم؟
ناگهان گفت پیچک میشوم
میپیچم
به پر و پای
ثانیه هایت
تا نتوانی
آنی
بی من
بودن
را
زندگی کنی.
نویسنده عطیه چک نژادیان
جایی دورتر از خودم ایستاده ام به تماشای کسی که به جای من زندگی میکند بااینکه بزرگتر شده است اما هنوز ازکنار دیوار راه میرودآدم وقتی از جهان میترسد به دیوارها نزدیک تر میشود.صبر کن باید باتو حرف بزنم،خاک برسر من باتوچکار کرده ام؟ حق داری بعضی وقتها خیابان های...
میگویی طاقت بیاور انگار فراموش کرده ای که من درنبرد باغم سالها پیش مرده ام
نویسنده عطیه چک نژادیان
به قفل بیهوده خشم می ورزی باورکن درهای همه زندان ها ازدرون بازمیشود
نویسنده عطیه چک نژادیان
عاشق را برعکس کنی!!
میشودقشاع
دهخدارا میشناسی!؟
لغت نامہ اش را باز کردم قشاع یعنی دری که درمان ندارد
نویسنده عطیه چک نژادیان
از فرودگاه ها متنفرم. فرودگاه محل رفت و آمد هواپیما ها نیست، محل سفرهایِ هوایی نیست. فرودگاه مکانِ وداعه، مکانِ بغض و چشم هایِ قرمزه، مکانِ خداحافظی هایِ طولانیه. فرودگاه قبرستون عشق ها و رابطه هاس. فرودگاه ها از قبرستون ها هم غمگین ترن.
نویسنده عطیه چک نژادیان
خیلی دلتنگت شده ام
اما نمی دانم
خیلی را چگونه بنویسم
که خیلی خوانده شود …
نویسنده عطیه چک نژادیان
جایی دورتر از خودم ایستاده ام
به تماشای کسی که جای من زندگی می کند
چه بی رحمانه تنهاست و چه به ناچار قوی..نویسنده عطیه چک نژادیان
آنجا را نمی دانم
اما اینجا تا پیراهنت را سیاه نبینند
باور نمیکنند چیزی از دست داده باشی !
نویسنده عطیه چک نژادیان
‹ من اشتیاق دارم به مسیرهای نرفته ، به مقصدهای بعید ، به هر آن چیزی که دیگران از آن دست کشیده اند ، به آن فکر نکرده ، یا دست نیافتنی و محال پنداشته اند .من اشتیاق دارم به بودن ، به دوام آوردن ، به لبخند زدن در...
درون خود را مانند زخمی باز کردم، تمام
وجود خود را دیدم : افکار، افکارِ درباره
افکار، افکارِ درباره افکارِ ناشی از افکار
نویسنده عطیه چک نژادیان
تو ممنوع الخروجی از مرز های قلبم...!!نویسنده عطیه چک نژادیان
- ما اسلحه ها ﺭﺍ ﺳﺎﺧﺘﻪاﯾﻢ
ﻣﺎ ﺳﯿﻨﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺪﻩﺍﯾﻢ
ﺑﻪ ﻭﺍﮊﻩﻫﺎ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﺰﻧﯿﻢ،
ﺟﻨﮓ
ﺷﺎﯾﺪ ﺩﻟﺶ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﺎﻡ ﮔُﻠﯽ ﺑﺎﺷﺪ
نویسنده عطیه چک نژادیان
زن دگ ی م ا را کش ت ، مانده ا م مرگ چہ خ واهد کر د . . !
نویسنده عطیه چک نژادیان
از پنجره به پیاده رویِ مملو از جمعیت نگاه کرد.
گفت:میبینی،لباس هایی هستند که
راه می روند،دروغ می گویند
عاشق می شوند،می میرند...
کمتر لباسی بیرون است که
درونش انسان وجود داشته باشد.
به راستی که این دنیا یک رختکنِ بزرگ است.
نویسنده عطیه چک نژادیان
اگر شبی زیر این آسمان در آغوشم به خواب بروی ، به کنایه از شب خواهم پرسید که ماه در آغوش او زیباست یا ماه در آغوش من...🌙🤍:
نویسنده عطیه چک نژادیان
وگریستم به یاد تمام رویاهایی که تا میخواستم نوازششان کنم پژمردند...
نویسنده عطیه چک نژادیان
وگاهی فقط خودت میدانی که چقدر ویرانه شدی، چقدر غیرقابل احیاوچقدر سوت وکور
نویسنده عطیه چک نژادیان