سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
قبل از آمدنت پوچ بودم،مثل خانه ای بزرگ امّا خالی از هرچیز.آمدنت انقلابِ زندگیِ من شد و تمامِ عُمرم به قبل از تو و بعد از تو تقسیم،و فهمیدم که من به دنیا آمده ام تا فقط برایِ تو بمیرم، وگرنه که این دنیا بدونِ تو به مُردنش هم نمی ارزد، چه برسد به زندگی....
چند پنجره از این همه شهرخاموش می شودبا ترس این احتمال همیشگی« مُردن چقدر درد دارد؟ »چراغ چند خانهتا صبح می سوزدبا زخم این سوال :« مُردن چقدر خرج دارد؟ »...
پنجشنبه ای دیگر …مُردن آن نیست که در خاک سیاه دفن شوممُردن آن است که از خاطر توبا همه خاطره ها محو شومدر گذشتگان رو از یاد نبریم … نثار روح عزیزان خاموش، فاتحه و صلوات...